در مرثیهٔ موئیدالدین
هرکس اثری همی نماید
گفتم که تشبهی کنم نیز
باشد که تسلیی فزاید
لیکن پس از آن جهان معنی
خود طبع سخن همی نزاید
با این همه شرح حال شرطست
شرطی نه که طبع هرزه لاید
در جوف سپهر تنگدل بود
عنقا به قفس درون نیاید
میگفت کجاست باد فضلی
کم زین سر خاک در رباید
یزدان که گرهگشای فضلش
بند قدر و قضا گشاید
بشنید به استماع لایق
چونان که جز آنچنان نشاید
لطفش به رسالت اجل گفت
کاین زبدهٔ صنع می چه باید
بر شاخ مزاج بلبل جانت
تا چند نوای غم سراید
گر مختصرست عالم کون
رای تو بدو نمیگراید
بخرام که سکنهٔ دگر هست
تا آن دگرت چگونه آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای صدر اجل قوام دولت
در صدر به جز تو کس نیاید
گیتی چو تو پر هنر نبیند
گردون چو تو نامور نزاید
حاشا که زیان مال هرگز
[...]
جاییست نشسته چاکر تو
جایی که درو طرب افزاید
با مطربهای چو ماه تابان
چنگی تر و خوش همی سراید
اسباب نشاط جمله داریم
[...]
باد سحری طرب فزاید
غم از دل غمکشان زداید
بادی که به صبحدم برآید
بی باده مرا طرب فزاید
دل در بر من بدو شتابد
[...]
توفیق تو گر نه ره نماید
این عقده به عقل کی گشاید
آن کس که به بندگیت آید
با او تو چنین کنی نشاید
ای روی تو خوب و خوی تو خوش
چون تو گهری فلک نزاید
روی تو و خوی تو لطیفست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.