قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - از زبان اهل خراسان به خاقان سمرقند رکنالدین قلج طمغاج خان پسرخواندهٔ سلطان سنجر
به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر
نامهٔ اهل خراسان به بر خاقان بر
نامهای مطلع آن رنج تن و آفت جان
نامهای مقطع آن درد دل و سوز جگر
نامهای بر رقمش آه عزیزان پیدا
نامهای در شکنش خون شهیدان مضمر
نقش تحریرش از سینهٔ مظلومان خشک
سطر عنوانش از دیدهٔ محرومان تر
ریش گردد ممر صوت از او گاه سماع
خون شود مردمک دیده از او وقت نظر
تا کنون حال خراسان و رعایا بودهست
بر خداوند جهان خاقان پوشیده مگر
نی نبودهست که پوشیده نباشد بر وی
ذرهای نیک و بد نه فلک و هفت اختر
کارها بسته بود بیشک در وقت و کنون
وقت آن است که راند سوی ایران لشکر
خسرو عادل خاقان معظم کز جد
پادشاه است و جهاندار به هفتاد پدر
دائمش فخر به آن است که در پیش ملوک
پسرش خواندی سلطان سلاطین سنجر
باز خواهد ز غزان کینه که واجب باشد
خواستن کین پدر بر پسر خوبسیر
چون شد از عدلش سرتاسر توران آباد
کی روا دارد ایران را ویران یکسر
ای کیومرثبقا پادشه کسریعدل
وی منوچهرلقا خسرو افریدونفر
قصهٔ اهل خراسان بشنو از سر لطف
چون شنیدی ز سر رحم به ایشان بنگر
این دلافکار جگرسوختگان میگویند
کای دل و دولت و دین را به تو شادی و ظفر
خبرت هست که از هرچه در او چیزی بود
در همه ایران امروز نماندهست اثر
خبرت هست کز این زیروزبر شومغزان
نیست یک پی ز خراسان که نشد زیروزبر
بر بزرگان زمانه شده خردان سالار
بر کریمان جهان گشته لئیمان مهتر
بر در دونان احرار حزین و حیران
در کف رندان ابرار اسیر و مضطر
شاد الا به در مرگ نبینی مردم
بکر جز در شکم مام نیابی دختر
مسجد جامع هر شهر ستورانشان را
پایگاهی شده نه سقفش پیدا و نه در
خطبه نکْنند به هر خطه به نام غز ازآنک
در خراسان نه خطیب است کنون نه منبر
کشته فرزند گرامی را گر ناگاهان
بیند، از بیم خروشید نیارد مادر
آنکه را صد ره غز زر ستد و باز فروخت
دارد آن جنس که گوییش خریدهست به زر
بر مسلمانان زآن نوع کنند استخفاف
که مسلمان نکند صدیک از آن با کافر
هست در روم و ختا امن مسلمانان را
نیست یک ذره سلامت به مسلمانی در
خلق را زین غم فریاد رس ای شاهنژاد
ملک را زین ستم آزاد کن ای پاکسیر
به خدایی که بیاراست به نامت دینار
به خدایی که بیفراخت به فرت افسر
که کنی فارغ و آسوده دل خلق خدا
زین فرومایهغز شومپی غارتگر
وقت آن است که یابند ز رمحت پاداش
گاه آن است که گیرند ز تیغت کیفر
زن و فرزند و زر جمله به یک حمله چو پار
بردی امسال روانشان به دگر حمله ببر
آخر ایران که از او بودی فردوس به رشک
وقف خواهد شد تا حشر بر این شومحشر
سوی آن حضرت کز عدل تو گشتهست چو خلد
خویشتن زاینجا کز ظلم غزان شد چو سقر
هرکه پایی و خری داشت به حیلت افکند
چه کند آنکه نه پای است مر او را و نه خر
رحم کن رحم بر آن قوم که نبود شب و روز
در مصیبتشان جز نوحهگری کار دگر
رحم کن رحم بر آن قوم که جویند جوین
از پس آنکه نخوردندی از ناز شکر
رحم کن رحم بر آنها که نیابند نمد
از پس آنکه ز اطلسشان بودی بستر
رحم کن رحم بر آن قوم که رسوا گشتند
از پس آنکه به مستوری بودند سمر
گرد آفاق چو اسکندر برگرد از آنک
تویی امروز جهان را بدل اسکندر
از تو رزم ای شه و از بخت موافق نصرت
از تو عزم ای ملک و از ملکالعرش ظفر
همه پوشند کفن گر تو بپوشی خفتان
همه خواهند امان چون تو بخواهی مغفر
ای سرافرازجهانبانی کز غایت فضل
حق سپردهست به عدل تو جهان را یکسر
بهرهای باید از عدل تو نیز ایران را
گرچه ویران شد بیرون ز جهانش مشمر
تو خور روشنی و هست خراسان اطلال
نه بر اطلال بتابد چو بر آبادان خور
هست ایران به مثل شوره تو ابری و نه ابر
هم برافشاند بر شوره چو بر باغ مطر
بر ضعیف و قوی امروز تویی داور حق
هست واجب غم حق ضعفا بر داور
کشور ایران چون کشور توران چو تو راست
از چه محروم است از رأفت تو این کشور
گر نیاراید پای تو بدین عزم رکاب
غز مدبر بکشد باز عنان تا خاور
کی بود کی که ز اقصای خراسان آرند
از فتوح تو بشارت بر خورشید بشر
پادشاه علما صدر جهان خواجهٔ شرع
مایهٔ فخر و شرف قاعدهٔ فضل و هنر
شمس اسلام فلکمرتبه برهانالدین
آنکه مولیش بود شمس و فلک فرمانبر
آنکه از مهر تو تازهست چو از دانش روح
وآنکه بر چهر تو فتنهست چو بر شمس قمر
یاورش بادا حق عزوجل در همه کار
تا در این کار بود با تو به همت یاور
چون قلم گردد این کار گر آن صدر بزرگ
نیزهکردار ببندد ز پی کینه کمر
به تو ای سایهٔ حق خلق جگرسوخته را
او شفیع است چنان کامّت را پیغمبر
خلق را زین حشر شوم اگر برهانی
کردگارت برهاند ز خطر در محشر
پیش سلطان جهان سنجر کاو پروردت
ای چنو پادشه دادگر حقپرور
دیدهای خواجهٔ آفاق کمالالدین را
که نباشد به جهان خواجه از او کاملتر
نیک دانی که چه و تا به کجا داشت بر او
اعتماد آن شه دینپرور نیکومحضر
هست ظاهر که بر او هرگز پوشیده نبود
هیچ اسرار ممالک چه ز خیر و چه ز شر
روشن است آنکه بر آن جمله که خور گردون را
بود ایران را رایش همه عمر اندر خور
واندر آن مملکت و سلطنت و آن دولت
چه اثر بود از او هم به سفر هم به حضر
با کمالالدین ابنای خراسان گفتند
قصهٔ ما به خداوند جهان خاقان بر
چون کند پیش خداوند جهان از سر سوز
عرضه این قصهٔ رنج و غم و اندوه و فکر
از کمال کرم و لطف تو زیبد شاها
کز کمالالدین داری سخن ما باور
زو شنو حال خراسان و غزان ای شه شرق
که مر او را همه حال است چو الحمد ازبر
تا کشد رای چو تیر تو در آن قوم کمان
خویشتن پیش چنین حادثهای کرد سپر
آنچه او گوید محض شفقت باشد از آنک
بسطت ملک تو میخواهد نه جاه و خطر
خسروا در همه انواع هنر دستت هست
خاصه در شیوهٔ نظم خوش و اشعار غرر
گر مکرر بود ایطاء در این قافیتم
چون ضروریست شها پردهٔ این نظم مدر
هم بر آنگونه که استاد سخن عمعق گفت
خاک خونآلود ای باد به اصفاهان بر
بیگمان خلق جگرسوخته را دریابد
چون ز درد دلشان یابد از اینگونه خبر
تا جهان را بفروزد خور گیتیپیمای
از جهانداری ای خسرو عادل برخور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف وضعیت خراسان و درد و رنج مردم این منطقه در برابر ظلم و ستم غزان میپردازد. شاعر به باد سحر پیامی از اهل خراسان میفرستد تا وضعیت دردناک آنان را به خاقان برساند. او از رنج و آلام مردم، خون شهیدان، و ویرانیهای موجود میگوید و خواستار گوشسپاری خاقان به فریادهای آنان است.
شاعر به مقایسه وضعیت خراسان و ایران با دورانهای گذشته میپردازد و از خاقان میخواهد که به عنوان یک پادشاه عادل، به مردم رحم کند و از ظلم غزان جلوگیری نماید. او در نهایت تاکید میکند که مردم خراسان نیاز به پشتیبانی و عدل خاقان دارند تا از این وضعیت نجات یابند.
در کل، این شعر پیامی است از درد و رنجی که مردم در زیر سلطه ظالمان متحمل میشوند و درخواست برای عدالت و حمایت از سوی حاکمان.
هوش مصنوعی: اگر از سمرقند عبور کنی، ای باد صبحگاهی، نامهای از مردم خراسان را به پیشگاه خاقان ببر.
هوش مصنوعی: نامهای نوشته شده دربارهی زحمتهای جسم و مشکلات روح، و همچنین نامهای که بخشی از آن به درد دل و عذابی که در دل داریم اشاره میکند.
هوش مصنوعی: نامهای که بر رویش نشانی از دلتنگی دوستان دیده میشود و نامهای که در پیچیدگیهایش خون شهیدان نهفته است.
هوش مصنوعی: نقش نوشتهشدهاش به خاطر دردها و رنجهای کسانی که تحت ستم قرار گرفتهاند، از بین میرود و عنوانش به خاطر نادیدهگرفتن بیعدالتیها، بیشتر در چشم کسانی که محروم هستند، نمایان میشود.
هوش مصنوعی: صداهایی که از او میآید باعث میشود که انسان تحت تأثیر قرار گیرد و گاهی آنچنان مجذوب میشود که احساس میکند خون در رگهایش به جوش آمده و مردمک چشمش از زیبایی و شگفتی آن صدا گشاد میشود.
هوش مصنوعی: تا به حال وضعیت خراسان و مردم آن برای خداوندی که جهان را مدیریت میکند، پنهان مانده است.
هوش مصنوعی: هیچ نی نیست که بر آن ذرهای از خوبی یا بدی پنهان باشد؛ نه در آسمان و نه در میان هفت اختر.
هوش مصنوعی: کارها در گذشته به خوبی پیش نمیرفت، اما حالا زمان مناسبی است که لشکر به سمت ایران حرکت کند.
هوش مصنوعی: خسرو عادل، پادشاه بزرگ و مهمی است که نسلش به پادشاهان گذشته میرسد و از جایگاه بلندی در جهان برخوردار است، او به اندازه هفتاد نسل از نیاکانش برتری دارد.
هوش مصنوعی: او همیشه به این موضوع افتخار میکند که در حضور پادشاهان، پسرش را با عنوان "سلطان سلاطین" سنجر معرفی کرده است.
هوش مصنوعی: ناامید نخواهی شد و کینههایی که وجود دارد، دوباره نمایان میشود، زیرا انتقام از پدر بر فرزندی که نیکرو باشد، ضروری است.
هوش مصنوعی: زمانی که سرزمین توران به برکت عدل او آباد شد، آیا درست است که ایران را ویران کند؟
هوش مصنوعی: ای کیومرث، ای پادشاهی که عدالت و انصاف را برقرار میکنی، تو را به یاد میآورم که در دوران منوچهر و خسرو افریدون، به عنوان یک پادشاه بزرگ شناخته میشدی.
هوش مصنوعی: داستان مردم خراسان را با مهربانی گوش بده، و وقتی که شنیدی، با نگاه رحمت به آنها بنگر.
هوش مصنوعی: این دلهای آشفته و ناراحت میگویند: ای دل، ای سرنوشت و ای دین، برای تو آرزوی شادی و پیروزی داریم.
هوش مصنوعی: آیا میدانی که از هر چیزی که در گذشته وجود داشت، امروز در ایران هیچ نشانهای باقی نمانده است؟
هوش مصنوعی: آیا میدانی که در این دوران پر از تغییر و تحول، هیچ یک از خبرها و تحولات خراسان به خوبی نتوانسته است در این برهه زمانی افت و خیزهای اساسی را به تصویر بکشد و یا واقعاً تأثیری بگذارد؟
هوش مصنوعی: در این دنیا، افرادی که با دانش و خرد هستند در جایگاه رفیع قرار دارند و بر افرادی که بخشی از رفتارشان ناپسند است، تسلط و برتری یافتهاند.
هوش مصنوعی: در درگاه افراد نیکوکار، دلشکسته و سردرگم هستم و در دست توانای دوستان خوب، اسیر و در وضعیت ناچاری به سر میبرم.
هوش مصنوعی: شاد و خوشحال نباش، زیرا جز در وقت مرگ، نمیتوانی انسانهای خالص و ناب را ببینی و تنها در شکم مادر است که میتوانی دختر را بیابی.
هوش مصنوعی: مسجد بزرگ هر شهر به مکانی برای حیوانات تبدیل شده است، به طوری که نه سقف آن مشخص است و نه در ورودی آن.
هوش مصنوعی: در هر نقطهای از کشور نباید درباره غز به گونهای سخن بگویند که گویی در خراسان، نه کسی برای خطابه وجود دارد و نه منبر.
هوش مصنوعی: اگر مادر ناگهان فرزند عزیزش را که کشته شده ببیند، از ترس و وحشت نمیتواند فریاد بزند.
هوش مصنوعی: کسی که بارها چیزی را خریده و سپس دوباره فروخته، در واقع همان چیزی را دارد که میگوید با پول خریده است.
هوش مصنوعی: مسلمانان به گونهای با یکدیگر رفتار میکنند که حتی کافران هم چنین رفتاری با هم ندارند.
هوش مصنوعی: در سرزمینهای روم و ختا، حال مسلمانان بهگونهای است که هیچ امنیتی ندارند و حتی یک ذره آرامش برای آنها وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگ، به داد مردم برس که به خاطر این غم فریاد زدهاند. بگذار که ملک از این ستم رهایی یابد، ای انسان پاک و با سیرت.
هوش مصنوعی: به خدایی که با نام تو نعمت بخشید و دینار آفرید، به خدایی که با قدرتش تاج و تخت را برافراشت.
هوش مصنوعی: تو میخواهی که دل مردم را از این دغلکاری و حقهبازیهای پست راحت کنی و آنان را آسوده خاطر کنی.
هوش مصنوعی: زمان آن رسیده است که دیگران از نیکیها و مهربانیهای تو پاداش بگیرند و همچنین وقت آن است که پاسخ نادرستیها و آسیبها را با عمل قاطع و محکم بدهی.
هوش مصنوعی: اگر در یک نبرد، زن و فرزند و ثروتت را به دست آوردی، باید به این فکر باشی که در سال آینده، جان آنها را در حملهای دیگر نجات دهی.
هوش مصنوعی: سرانجام ایران که به دلیل زیبایی و شکوهش به مانند بهشت است، به جایی میرسد که تا روز قیامت به عنوان یک مکان شگفتانگیز و شهرهای خاص شناخته خواهد شد.
هوش مصنوعی: به سوی آن حضرت برو که با عدل و انصافش، مانند بهشت شده است. در حالی که اینجا به دلیل ظلم و ستم ظالمین، به جهنم تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که توانایی و ابزارهایی دارد، با تدبیر خود از آنها بهره میبرد، اما شخصی که نه توانایی دارد و نه ابزاری، چارهای برایش نمیماند.
هوش مصنوعی: دل بسوزان برای آن مردمی که در سختی و مصیبتشان، جز نوحهخوانی و عزاداری، کار دیگری ندارند و هیچ شب و روزی برایشان آرامش نمیآورد.
هوش مصنوعی: به کسانی که در جستجوی لقمهای هستند، رحم کن، زیرا آنها از ناز و نعمتهای شیرین زندگی بیبهره بودهاند.
هوش مصنوعی: به آنهایی که به دلیل فقر و تنگدستی، نمیتوانند از زندگی راحت و آسایش بهرهمند شوند، رحم کنید. آنها که از پارچههای گرانقیمت هم بیبهرهاند و در عذاب و سختی به سر میبرند.
هوش مصنوعی: به مردم بیچارهای که در گذشته به دور از نظرها زندگی میکردند و حالا رسوا شدهاند، رحم کن.
هوش مصنوعی: به دور دنیا مانند اسکندر بچرخ، زیرا تو امروز به منزلهی اسکندر در این جهان هستی.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، با دلیری تو به نبرد برو و از خوششانسی خود بهره ببر. ارادهات قوی است و از خداوند متعال پیروزی را درخواست کن.
هوش مصنوعی: اگر تو کفن بر تن کنی، همه مردم نیز آن را میپوشند، و اگر تو بخواهی، همه در امنیت خواهند بود.
هوش مصنوعی: ای بزرگ و سرافراز که به خاطر فضل و برکت الهی، دنیای پر آشوب را به دست عدل و انصاف خود سپردهای.
هوش مصنوعی: باید سرزمین ایران از عدالت تو بهرهمند شود، حتی اگر این سرزمین ویران شده باشد، او را از شمار خارج نکن.
هوش مصنوعی: تو همچون خورشیدی هستی که در خراسان می درخشد و بر خرابهها نمیتابی، بلکه نور تو تنها بر سرزمینهای آباد میتابد.
هوش مصنوعی: ایران مانند سرزمینی خشک و شور است که حتی ابرها هم بر آن نمیبارند، در حالی که بر باغهای سرسبز باران میبارد.
هوش مصنوعی: امروز تو، حاکم قضاوت هستی و بر هر دو، ضعیف و قوی، لازم است که به فکر عدالت و غمهای ضعیفان باشی.
هوش مصنوعی: ایران، همانند کشور توران، چرا از محبت و مهربانی تو بیبهره است؟
هوش مصنوعی: اگر پای تو نتواند به این اراده در رکاب استقامت کند، پس با تدبیر، باز هم انتظاری خواهد بود تا به سمت شرق حرکت کند.
هوش مصنوعی: چه کسی است که از دوردستهای خراسان خبر پیروزیهای تو را به خورشید بشریت برساند؟
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یکی از بزرگترین علماء و شخصیتهای بارز علمی پرداخته است. او به عنوان پادشاه دانشمندان در سراسر جهان شناخته میشود و مقام والایی در علم و دین دارد. همچنین، این شخصیت مایهی افتخار و شرف برای جامعه علمی و فرهنگی است و در زمینه فضل و هنر نیز قاعدهگذار است.
هوش مصنوعی: شمسالدین، ستارهای درخشان و برجسته در آسمان دانش و دیانت، کسی که مولایش هم شمس است و او را در سایهی خود قرار داده است.
هوش مصنوعی: آنکه به عشق تو زنده است، همانند کسی است که از علم و دانایی بهرهمند شده؛ و آنکه زیبایی تو را فریبنده میبیند، همچون ماه که تحت تأثیر نور خورشید قرار دارد.
هوش مصنوعی: خدایا، در همه کارها به تو یاری میطلبم تا در این راه، همراه و همیار من باشی.
هوش مصنوعی: زمانی که قلم به حماسهنویسی میپردازد، حتی آن شخص بزرگ که مانند نیزهای برنا و قوی است، برای انتقامجویی، کمر را محکم میبندد.
هوش مصنوعی: ای سایهٔ حق، شفیع جگرسوختگان هستی، همانطور که پیامبر شفیع کام و آرزوهای توست.
هوش مصنوعی: اگر تو در روز قیامت بتوانی همگان را نجات دهی، مرا هم از این آشفتگی و خطر نجات میدهی.
هوش مصنوعی: به پیش سلطان جهان سنجر برو که او تو را پرورش داده و همچون پادشاهی دادگر و حقجو است.
هوش مصنوعی: آیا کسی را دیدهاید که در تمام دنیا به اندازهٔ کمالالدین، بافرهنگ و کامل باشد؟
هوش مصنوعی: تو به خوبی میدانی که آن پادشاه نیکوکار و دیندار، تا چه اندازه به او اعتماد داشت و به او اطمینان کرده بود.
هوش مصنوعی: ظاهر به گونهای است که هیچگاه هیچیک از اسرار کشورها، چه خوب و چه بد، بر او پوشیده نبوده است.
هوش مصنوعی: آشکار است که آن کسی که بر همه چیز حاکم است، بر این باور است که ایران در تمام عمر خود دارای ارزش و شایستگی فراوانی است.
هوش مصنوعی: در آن سرزمین و حکومت، در کل آن دولت، چه تأثیری از او بود که هم در سفر و هم در حضور دیده میشد.
هوش مصنوعی: با کمالالدین، یکی از بزرگان خراسان، داستان و حوادث زندگیامان را برای خداوند بزرگ و حاکم جهان تعریف کردند.
هوش مصنوعی: وقتی انسان در برابر خدای جهان، با تمام احساسات و مشکلاتش، داستان رنج، غم و افکارش را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: به خاطر بزرگی و مهربانی تو، ای پادشاه، شایسته است که از کمالالدین حرف بزنیم و سخنان ما را بپذیری.
هوش مصنوعی: بشنو حال خراسان و غزان، ای پادشاه شرق، که تمام این حالها برای اوست، مانند اینکه همه چیز در یک ستایش مختصر جمع شده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که اندیشهات مانند تیر در دل آن مردم پرتاب شود، خود را در برابر چنین حادثهای آماده کن و سپر بگذار.
هوش مصنوعی: آنچه او میگوید تنها از روی محبت و دلسوزی است، زیرا او به دنبال افزایش مقام و وسعت وجود توست، نه برای جستجوی مقام و خطر برای خودش.
هوش مصنوعی: شما در همه زمینههای هنری مهارت دارید، به ویژه در شعر و نظم به طرز بسیار زیبا و جذابی مینویسید.
هوش مصنوعی: اگر در قافیهام تکرار وجود دارد، به خاطر این است که رعایت قافیه ضروری است، ای شاه، پردهبرداری از این نظم لازم است.
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به این دارد که در جایی از اصفهان، صحنهای تلخ و خونین وجود دارد. گویا این سبک و سیاق بیان، به نوعی حال و هوای غمانگیز و یادآور شرایطی دشوار را منتقل میکند و از باد خواسته میشود که این ماجرا را به اصفهان ببرد.
هوش مصنوعی: بدون شک، کسی که افسرده و دلشکسته است، میتواند دیگران را درک کند وقتی که بفهمد آنان هم مشکلاتی مشابه دارند.
هوش مصنوعی: برای اینکه خورشید جهان را فروخته و خود را در عشق گیتی گم کند، ای پادشاه عادل، از این دنیا بهرهبرداری کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خضاب من و از موی سیه کردن من
گر همی رنج خوری، بیش مخور، رنج مبر!
غرضم زو نه جوانی است؛ بترسم که زِ من
خردِ پیران جویند و نیابند مگر!
رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر
خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر
بس گرامی بود این ماه ولیکن چکنم
رفتنی رفته به و روی نهاده بسفر
سبکی کرد و بهنگام سفر کرد و برفت
[...]
عید شاداب درختیست که تا سال دگر
از گل و میوۀ او بوی همی یابی و بر
بوی آن گل بترازد چو خرد کار دماغ
بر آن میوه بتازد چو خرد سوی جگر
زین گل و میوه همان به که یکی گیرد بار
[...]
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
تا نشان آری ما را ز دل افروز بهار؟
ای دلارام و دل آشوب و دلاویز پسر
عهد کرده بوفا با من و نابرده بسر
غم عشق تو روانم بلب آورده بلب
درد هجر تو توانم بسر آورده بسر
شمنان چون تو ندیدند و نبینند صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.