سنایی
»
دیوان اشعار
»
قصاید
»
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۳ - این چند بین را فضل بن یحیی بن صاعد هروی به سنایی فرستاد و در آن درخواست دیدار کرد
هستی به حقیقت ای سنایی
در دیدهٔ عقل روشنایی
مقبول همه صدور گشتی
این کار تو نیست جز خدایی
آیم بر تو به طبع زیراک
دانم که به نزد من نیایی
لیکن چکنم چگونه آیم
چون نیست خبر که تو کجایی
معذورم اگر که میفرستم
نزدیک تو شعر ای سنایی
هر کس که برد به بصره خرما
بر جهل خود او دهد گوایی
چون آمدهای مرو ازیراک
ما را چو دو دیده می ببایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن شاعر به ستایش خداوند میپردازد و به حقیقت و نورایی که او در دل انسانها میبخشد، اشاره میکند. شاعر میگوید که هرچه از او سر میزند از خداست و او نمیتواند به شناسایی و درک خداوند دست یابد. همچنین، او ابراز میکند که برای رسیدن به خداوند تلاش میکند، اما نمیداند چگونه باید این کار را انجام دهد، زیرا از مکان او اطلاعی ندارد. در پایان، شاعر به ارتباط و نزدیکی میان انسانها و خداوند اشاره کرده و تأکید میکند که نمیتوان به سادگی از خدا فاصله گرفت، زیرا او همیشه در کنار ماست.
هوش مصنوعی: هستی همان حقیقت است، ای سنایی، که در نگاه عقل مانند روشنایی میتابد.
هوش مصنوعی: این کار تو باعث جلب توجه و قبول همگان شده است، اما این تنها به خاطر خداوند است و نه به خاطر خودت.
هوش مصنوعی: من به سمت تو میآیم چون میدانم که خودت نزد من نخواهی آمد.
هوش مصنوعی: اما چه کنم که نمیدانم چطور بیایم وقتی که خبری از تو ندارم و نمیدانم کجایی.
هوش مصنوعی: من از این که شعری را به تو میفرستم، عذرخواهی میکنم ای سنایی.
هوش مصنوعی: هر کس که به بصره خرما بیاورد، بر نادانی خود شهادت میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی که تو به اینجا آمدهای، نرود از نزد ما. تو برای ما مانند دو چشم هستی که به تو نگاه میکنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای غره شده به پادشائی
بهتر بنگر که خود کجائی
آن کس که به بند بسته باشد
هرگز که دهدش پادشائی؟
تو سوی خرد ز بندگانی
[...]
ای جان و جهان من کجایی
آخر بر من چرا نیایی
ای قبلهٔ حسن و گنج خوبی
تا کی بود از تو بیوفایی
خورشید نهان شود ز گردون
[...]
با خاک در تو آشنایی
خوشتر ز هزار پادشایی
دیده رخ راز مه ببیند
بر عارض تو ز روشنایی
از نکتهٔ طوطی لب تو
[...]
سررشتهٔ قدرت خدایی
بر کس نکند گرهگشایی
ای مونس جان من کجائی
از دیده من چرا جدائی
چون دل دهدت که هر زمانی
صد باره به نزد من نیائی
در دل شغب و دغا چه داری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.