گنجور

 
انوری

به خدایی که ذات لم یزلش

باشد از سر بندگان آگاه

دست صنعتش ز اقتدار نهد

بر سر آفتاب و ماه کلاه

زر فشاند ز صبح هر روزی

در خم این زمردین خرگاه

به رسولی که بد سبابهٔ او

سبب جامه خرقه کردن ماه

به امینی که آورید بدو

ز اسمان امر و نهی بی‌اکراه

به کتابی که تا بدو داریم

از گناهان به روز حشر گواه

به کلامی که مهر ایمانست

چیست آن لا اله الا الله

که اگر هست یا بخواهد بود

ملک و دین را نظیر همچو تو شاه

تا جهان باشد از تو نازان باد

رایت و چتر و تخت و تاج و کلاه

 
 
 
رودکی

از شبستان ببشکم آمد شاه

گشت بشکم ز دلبران چون ماه

کسایی

ای ز عکس رخ تو ، آینه ماه

شاه حُسنی و ، عاشقانْت سپاه

هر کجا بنگری ، دمد نرگس

هر کجا بگذری ، برآید ماه

روی و موی تو نامهٔ خوبی است

[...]

ابوسعید ابوالخیر

بر فلک بر دو مرد پیشه ورند

آن یکی درزی آن دگر جولاه

این ندوزد مگر قبای ملوک

و آن نبافد مگر گلیم سیاه

مسعود سعد سلمان

دولت خاص و خاصه زاده شاه

رایت فخر بر کشید به ماه

تاج گردون محمد آنکه گرفت

در بزرگیش ملک و عدل پناه

ملک را داد رای او رونق

[...]

مشاهدهٔ ۱۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه