ای جهانی پر از مکارم تو
انوری در جهان ترا دارد
چون قویدل بود به رحمت تو
هر زمان زحمتت همی آرد
چکند گرچه نیست بر تو عزیز
خویشتن خوار مینپندارد
بسکه کوشد که با تو دم نزند
کرمت خامشش بنگذارد
مبرمی شرط شاعریست ولیک
بنده را زان شمار نشمارد
اینک این مباینت حکمیست
که به انصاف حکم بگزارد
اینکه او پشت دست میخاید
همه را پشت پای میخارد
چه کنم قصه چون دراز کنم
عیش تلخم همی بیازارد
آب چون آتشم فرست که باد
بر سرم خاک غم همی بارد
آب انگور بوک سعی کند
تا غمم غوره در نیفشارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که او تخم کاهلی کارد
کاهلی کافریش بار آرد
چون منی را فلک بیازارد
خردش بی خرد نینگارد
هر زمانی چو ریگ تشنه ترم
گرچه بر من چو ابر غم بارد
چون بیفسایدم چو مار غمی
[...]
ای که از بهر خدمت در تو
بست دولت میان و کام گذارد
پیش از آن کم زمانه آش کند
فضل کن سیدی فرست آن آرد
هر که از دیدن تو خرم نیست
[...]
خسروا ، چون تو آسمان نارد
خدمت و زمانه بگزارد
باد را هیبت تو بر بندد
کوه را حملهٔ تو بردارد
پای تو فروش محمدت سپرد
[...]
به خدایی که از شب تیره
روز روشن همی پدید آرد
بیقلم بر بساط آینه فام
صورت آفتاب بنگارد
کز غمت انوری ز آتش دل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.