با یکی مزاح و دو خنیاگر و سه تا حریف
دوش نزدیک من آمد آن پسر وقت سحر
پیشش آوردم شراب لعل چون چشم خروس
نزدش آوردم کمر بند مرصع از گهر
آن حریفان و ندیمانش به من کردند روی
کای بلاغت را بلاغ و وی بصارت را بصر
چون دهان نبود مر او را در کجا ریزد شراب
چون میان نبود مر او را در کجا بندد کمر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیتها، شاعر درباره حال و هوای یک شب سحری سخن میگوید که با دوستانش، هنرمندانی چون خنیاگران و حریفان، نشسته است. او پسری را میبیند که جلوش آمده و به او شراب لعلرنگی را تعارف میکند. همچنین کمر بندی زیبا را به او نشان میدهد. حریفان و دوستانش به او توجه میکنند و از او میپرسند که اگر دهانی نیست، چگونه شراب را بنوشد و اگر میانهای وجود ندارد، چگونه میتواند کمر را ببندد. این ابیات به نوعی به موضوع عشق، زیبایی، و عدم توانایی در بیان عشق پرداخته است.
هوش مصنوعی: در ساعت صبح، آن پسر با یکی شوخی میکرد، دو نوازنده را همراه داشت و سه دوست هم نزدیک من بودند.
هوش مصنوعی: شراب قرمزی که مانند چشم خروس میدرخشد را پیش او آوردم، و همچنین کمربند زیبا و پر زرق و برق را که انگشترهای باارزش در آن کار شده است، نزدش بردم.
هوش مصنوعی: حریفان و دوستانش به من توجه کردند و من با مهارت و بینش خود توانستم به خوبی پاسخ دهم.
هوش مصنوعی: وقتی دهان نیست، شراب را کجا بریزد؟ و وقتی میان وجود ندارد، کمر را کجا ببندد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عارضش را جامه پوشیدست نیکویی و فر
جامه ای کش ابره از مشکت وز آتش آستر
طرفه باشد مشک پیوسته بآتش ماه و سال
و آتشی کو مشک را هرگز نسوزد طرفه تر
چون تواند دل برون آمد ز بند حلقه هاش
[...]
بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر
ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر
گه بروی بوستان اندر کشد پیروزه لوح
گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر
هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا
[...]
اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر
نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر
اصل شر است این حشر کز بوالبشر زاد و فساد
جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر؟
خیر و شر آن جهان از بهر او شد ساخته
[...]
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر
دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر
ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست
باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر
ور سیاه و خشک شد بادام تر ، بیباک نیست
[...]
مابَقی فی النّاسِ حُرٌّ
لاٰوَلاٰفی الْجِنّ حُرٌّ
قَدْمَضیٰحُرُّ الْفَریَقیْنِ
فُحُلْو اُلْعَیْشِ مُرٌّ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.