گنجور

 
 
 
سنایی

آزار ترا گرچه نهادم گردن

غم خورد مرا غمم نخواهی خوردن

از محتشمی نیست مرا آزردن

تو محتشمی مرا چه باید کردن

سوزنی سمرقندی

یارب گل دینم از پژمردن

در عصمت خود دار گه جان بردن

در دل دارم میوه دل پروردن

ایمن کنم از خزان کافر مردن

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
جمال‌الدین عبدالرزاق

ای دل غم را نهاد باید گردن

خو با غم روزگار باید کردن

شادی چه کنی که آن بعمری باشد

غم خور که همه وقت توانی خوردن

عطار

ای خاصیتِ لعل تو جان پروردن

تا کی ز سر زلف تو غارت کردن

چون من دو هزار عاشق بی سر و بن

هر دم سر زلفت فکند در گردن

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه