گنجور

 
انوری

ای کریمی که از سخاوت تو

روید از سنگ خاره مرزنگوش

تا جهان اسب دولتت زین کرد

چرخ را هست غاشیه بر دوش

آنکه او تای خدمتت نزند

چون ربابش فلک بمالد گوش

چنگ مدح تو ساختم چه شود

که چو بربط شوم عتابی‌پوش

 
 
 
کسایی

آن جهان را بدین جهان مفروش

گر سخندانی این سخن بنیوش

پیری آغوش بازکرده فراخ

تو همی گوش با شکافهٔ غوش

مسعود سعد سلمان

عجب از دیو پیکری کاو را

دولت آورد نام کرد سروش

خاره خو جثه ایست خاره بدن

خیره کش هیکلی است خیری پوش

قالبی باد خیز خاک آرام

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

چون نهی زلف تافته بر گوش

چون نهی جعد بافته بر دوش

از دل من رمیده گردد صبر

وز تن من پریده گردد هوش

نه عجب گر خروش من بفزود

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۵۰ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
حمیدالدین بلخی

رفتم و بارِ منّتت بر دوش

حلقه ای حقّ نعمتت در گوش

خاقانی

ای خداوند بنده خاقانی

عذر خواه است عذر او بنیوش

آنچه خود می‌کنی ز فضل مگوی

و آنچه او می‌کند ز جرم بپوش

هر دو فرموش کن که مرد کریم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه