عاشقم بر لعل شکرخای تو
فتنهام بر قامت رعنای تو
ماه بر راه اوفتاد از روی تو
سرو شرمنده شد از بالای تو
پوست در تن خشک دارم همچو چنگ
از هوای چنگ روحافزای تو
جان من شد مسکن رنج و بلا
تا دل مسکین من شد جای تو
مرده را زنده کنی ز آوای خویش
پس دم عیسی شدهست آوای تو
باز بنما روی خود ای ماهروی
گر پی وصلت بود سودای تو
تو دهی بوسه همی بر چنگ خویش
من دهم بوسه همی بر پای تو
گر سنایی گهگهی توبه کند
توبهٔ او بشکند لبهای تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق شدید شاعر به معشوقش است. او زیباییهای معشوق را ستایش میکند و میگوید که زیباییهای او حتی ماه و سرو را هم تحت تأثیر قرار داده است. شاعر از درد و رنج خود سخن میگوید و اظهار میکند که صدای معشوق میتواند انسان مرده را زنده کند. در نهایت، شاعر به آرزوی وصال و دیدار معشوق تأکید میکند و اشاره دارد که حتی اگر دیگران مرتکب خطا شوند، زیبایی و جذبه معشوق میتواند تمامی اشکالات را نادیده بگیرد.
هوش مصنوعی: من به زیبایی و شیرینی لبهای تو عاشق هستم و در برابر قامت دلکش و graceful تو، غرق در جذب و وسوسه هستم.
هوش مصنوعی: ماه به خاطر زیباییها و روشناییات در راه او نشسته و به این ترتیب، سرو به خاطر جمال تو از شرم، سر به زیر آورده است.
هوش مصنوعی: پوست من سخت و خشک شده است مانند ساز چنگ، به خاطر هوای دلانگیز و روحافزای تو.
هوش مصنوعی: زندگی من پر از درد و مشکلات شده است، اما دل بینوا و بیپناهم خانهات شده است.
هوش مصنوعی: اگر صدای تو به گوش کسی برسد، حتی ممکن است مردهای را هم زنده کند. پس صدای تو همین قدر تاثیرگذار و شگفتآور است که میتوان آن را به دم عیسی تشبیه کرد.
هوش مصنوعی: ای ماه زیبا، دوباره چهرهات را به من نشان بده، اگر خواهان وصال تو هستم.
هوش مصنوعی: تو به ساز خود بوسه میزنید و من به پای تو، بوسهای میزنم.
هوش مصنوعی: هر وقت سنایی بخواهد توبه کند، توبهاش به خاطر لبهای تو شکسته میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز افتادیم در سودای تو
از نشاط آن رخ زیبای تو
دستمان گیر الله الله زینهار
زان که بنهادیم سر در پای تو
باز ما را جاودان در بند کرد
[...]
ای قبای حسن بر بالای تو
مایهٔ خوبی رخ زیبای تو
یاد زلفت برد آب روی صبر
آتش غم گشت خاک پای تو
صد هزاران دل به غوغا بردهای
[...]
آنچه با من میکند سودای تو
میکشم چون نیست کس همتای تو
با خیالی آمد از خجلت هلال
پیش بدر عارض زیبای تو
بر گشاید کار هر دو کون را
[...]
من ز رحمت میکشانم پای تو
کز طرب خود نیستم پروای تو
چشم من جای تو بود ای نور چشم
رفتی و ماند از تو خالی جای تو
چشم خود را اگر نمیبینم رواست
چون نبینم بی تو من ماوای تو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.