تا بدیدم زلف عنبرسای تو
وان خجسته طلعت زیبای تو
جانو دل نزدت فرستادم نخست
آمدم بیجان و دل در وای تو
بی دل و بیجان ندارد قیمتی
بنگر این بیقیمت اندر جای تو
آستین پر خون و دیده پر سرشگ
چشم خیره در رخ زیبای تو
مشک و عنبر بارد اندر کل کون
چون فشانی زلفک رعنای تو
من نیارم دید در باغ طرب
سرو از رشک قد و بالای تو
من نیارم دیدن اندر تیره شب
مه ز رشک روی روح افزای تو
چون برون آیم ز زندان فراق
تا نیارندم خط و طغرای تو
پس بجویم من ترا و عاقبت
کشته گردم آخر اندر پای تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر حس عمیق عشق و زیبایی یار را بیان میکند. او زلف و چهره محبوبش را توصیف کرده و درمییابد که جان و دلش را به او تقدیم کرده است. بدون عشق، جان و دل بیقیمت میشوند. شاعر با اشارات به غم و درد دوری از یار، زیبایی او را به عنوان منبع شادی و خوشی معرفی میکند و میگوید که حتی نمیتواند زیباییهای دیگران را ببیند. در نهایت، او به امید دیدار معشوقش از دوری و فراق رنج میبرد و آرزو دارد که به پای او کشته شود.
هوش مصنوعی: وقتی که زلفهای خوشبو و زیبای تو را دیدم و آن چهرهی خوشفرم و دلنشین تو را مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: من جان و دلم را نزد تو فرستادم، در ابتدا که به تو رسیدم، بدون جان و دل بودم و تنها در غم و اندوه تو به سر میبردم.
هوش مصنوعی: بدون دل و جان، هیچ ارزشی ندارد. به این چیز بیقیمت نگاه کن که در جای تو قرار دارد.
هوش مصنوعی: آستینم پر از خون است و چشمانم پر از اشک، به زیبایی تو خیره شدهام.
هوش مصنوعی: عطر مشک و عنبر در همه جا پخش میشود، مانند بوی خوش زلف زیبای تو.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم در باغ شادی، سرو را از روی شوق قامت و زیبایی تو ببینم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم در شب تاریک ماه را ببینم، زیرا زیبایی چهره تو باعث حسادت میشود.
هوش مصنوعی: وقتی از زندان جدایی بیرون بیایم، نمیخواهم که کسی خط و نشان تو را به من بدهد.
هوش مصنوعی: پس من به دنبال تو میگردم و در پایان، در نهایت، پای تو را میبوسم و جانم را فدای تو میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عاشقم بر لعل شکرخای تو
فتنهام بر قامت رعنای تو
ماه بر راه اوفتاد از روی تو
سرو شرمنده شد از بالای تو
پوست در تن خشک دارم همچو چنگ
[...]
ای قبای حسن بر بالای تو
مایهٔ خوبی رخ زیبای تو
یاد زلفت برد آب روی صبر
آتش غم گشت خاک پای تو
صد هزاران دل به غوغا بردهای
[...]
آنچه با من میکند سودای تو
میکشم چون نیست کس همتای تو
با خیالی آمد از خجلت هلال
پیش بدر عارض زیبای تو
بر گشاید کار هر دو کون را
[...]
من ز رحمت میکشانم پای تو
کز طرب خود نیستم پروای تو
چشم من جای تو بود ای نور چشم
رفتی و ماند از تو خالی جای تو
چشم خود را اگر نمیبینم رواست
چون نبینم بی تو من ماوای تو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.