معجز معجزی پدید آمد
چون فرورید قوم او پسری
بینهادی پلید و پر هوسی
بیزمانی دراز و بیخبری
هم ازو بود و از کفایت او
که بهر کار دارد او هنری
معجز معجزی پدید آمد
چون فرورید قوم او پسری
بینهادی پلید و پر هوسی
بیزمانی دراز و بیخبری
هم ازو بود و از کفایت او
که بهر کار دارد او هنری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، سخن از یک معجزه است که به وجود میآید. پسری از قوم او (شخص مورد نظر) پیدا میشود که دچار فساد و آرزوهای بیپایان است. او نه تنها از زمان و آگاهی بیبهره است، بلکه بنا به ضرورتها، همه مهارتها و تواناییها را از او دارد.
هوش مصنوعی: معجزهای به وجود آمد وقتی که قوم او سرنگون شدند و فرزندی به دنیا آمد.
هوش مصنوعی: نابودی و زشتی بیپایان، همراه با خواستههای نامعقول و ناآگاهی طولانی مدت.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که همه چیز به خود او وابسته است و او به اندازه کافی توانایی و قابلیت دارد که برای هر کاری هنری خلق کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این ابیات از استاد سعید نفیسی است.
استاد جمشید سروشیار در مقاله ای کیفیت انتساب اشتباه این شعر به رودکی را چنین نوشته اند : «اما کیفیت قضیه ازین قرار است که در یتیمة الدهر ثعالبی(الجزء الرابع،ص 149 طبع محمد محی الدین عبد الحمید)ذیل احول احمد بن مؤمل آمده است که وی دو بیت از اشعار رودکی را بدین دو بیت تازی ترجمه کرده است [...] استاد فقید این قطعه را از یتیمهء الدهر به کتاب خویشاحوال و اشعار ابو عبد اللّه جعفر بن محمد رودکی سمرقندی»نقل فرموده و گفته است معلوم است که رودکی دو بیت شعر داشته است بدین مضمون [...] شاید اصل آن دو بیت رودکی،چنانکه به خاطر مسعود این اوراق گذشته است،چنین بوده باشد [...]
شگفت آنکه هیچ یک از کسانی که این دو بیت ترجمهٔ نفیسی را از کتاب وی نقل کرده اند به توضیح صریح و آشکار آن مرحوم توجه ننموده و این قطعه را از رودکی پنداشته اند! از این گروه اند شادروان استاد محمد معین(مجموعهٔ اشعار دهخدا،ص 111)،براگینسکی (رودکی،آثار منظوم،ص 110)،دکتر محمد جعفر محجوب(سبک خراسانی در شعر فارسی،ص 121)،دکتر خلیل خطیب رهبر(رودکی،ص 46)و دکتر محمد دبیرسیاقی. (پیشاهنگان شعر فارسی،ص 57).»
این جهان را نگر به چشم خرد
نی بدان چشم کاندر او نگری
[...]
ای بزفتی علم بگرد جهان
بر نگردم بتو مگر بمری
گرچه سختی چو نخلکه مغزت
جمله بیرون کنم بچاره گری
نه چو تو در زمانه ناموری
نه چو نام تو در جهان سمری
عزم تو کف حزم را تیغی است
حزم تو روی عزم را سپری
نه چو کین تو ظلم را زهری
[...]
ترک یوسف کنی زبی نظری
همدم گرگ باشی اینت خری!
شاد باش ای مؤید سکنه
ای جوانمرد مهتر هنری
نشود از تو صنعتی پیدا
تا که بر مغز کرمه ای نخوری
تا جوازه بدو تنه بکشند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.