هر آنگه که چون من نیایم نخوانی
چنان باشد ایدون که آیم برانی
نخوانی مرا چون نخوانی کسی را
که مدح تو خواند چو او را بخوانی
کرا همسر خویش چون من گزینی
کرا همبر خویش چون من نشانی
ندیمی مرا زیبد از بهر آن را
که آداب آن نیک دانم تو دانی
اگر نامه باید نوشتن نویسم
به کلک و بنان دیبهٔ خسروانی
وگر شعر خواهی که گویم بگویم
هم از گفتهٔ خود هم از باستانی
وگر نرد و شطرنج خواهی ببازم
حریفانه سحر حلال از روانی
وگر هزل خواهی سبک روح باشم
نباشد ز من بر تو بیم گرانی
ز مطرب غزل آرزو در نخواهم
نگویم فلانی دگر یا همانی
نه چشمم چراگه کند روی ساقی
نه گوشم بدزدد حدیث نهانی
معربد نباشم که نیکو نباشد
که می را بود جز خرد قهرمانی
یکی کم خورم خوش روم سوی خانه
غلامی بود مر مرا رایگانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
ولیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
به جام اندر تو پنداری روان است
و لیکن گر روان دانی روانی
به ماهی ماند ، آبستن به مریخ
بزاید ، چون فراز لب رسانی
شکفته شد گل از باد خزانی
تو در باد خزانی بی زیانی
همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل
چه چیزی مردمی یا بوستانی
ز بوی موی پیچان سنبلی تو
[...]
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
و لیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
مرا تا باشد این درد نهانی
تو را جویم که درمانم تو دانی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.