گنجور

 
انوری

دی با تو چنان شدم به یک خاست و نشست

کز من اثری نماند جز باد به دست

از شرم بمیرم ار بپرسی فردا

کان دلشده زنده هست گویند که هست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode