گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خیام

در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش

دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

ناگاه یکی کوزه برآورد خروش

کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از خیام
ابوالفرج رونی

سرمست به کوی دوست بگذشتم دوش

برداشته چون شیفتگان جوش و خروش

آمد خرد و مرا فرو گفت به گوش

کای عاشق تهمت زده بگذر خاموش

عین‌القضات همدانی

با دل گفتم که ای دل زرق فروش

کم گرد بگرد عشق با عشق مکوش

نشنید نصیحت و بمن بر زد دوش

تا لاجرمش زمانه می‬مالد گوش

انوری

دوش از کف وصل آن بت عشوه فروش

تا روز می طرب همی کردم نوش

امشب من و صد هزار فریاد و خروش

تا کی شب دیگرم بود چون شب دوش

جمال‌الدین عبدالرزاق

در جامه ازرق آن بت عشوه فروش

چون ماه ز آسمان پدید آمد دوش

گر نه فلکست پس چرا همچو فلک

هم زرق فروش آمد و هم ازرق پوش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه