سرخ گویی همیشه غر باشد
شبه از لعل پاکتر باشد
این چنین ژاژ نزد هر عاقل
سخنی سخت مختصر باشد
لعل مصنوع آفتاب بود
شیشه مصنوع شیشهگر باشد
سرخ اگر نیست پس بر هر عقل
سخن مرتضا دگر باشد
چون به یک جای رسته سرخ و سیاه
سرخ پیوسته بر زبر باشد
من چه گویم که خود به هر مکتب
کودکان را ازین خبر باشد
چون که سرخست اصل عمر به دوست
جایش اندر دل و جگر باشد
چون سیه گشت هم درین دو مکان
اصل دیوانگی و شر باشد
زیر لعلست لاله را سیهی
دودکی خوشتر از شرر باشد
علم صبح سرخ آمد از آنک
بر سپاه شبش ظفر باشد
سیهی بینهاد و بیمعنی
زان ز تو خلق بر حذر باشد
نزد ما این چنین سیه که تویی
مرد نبود که ... خر باشد
روز کزین فعل زشت روز قضا
نامت از تو سیاهتر باشد
پشک چون تو بود چو خشک شود
مشک چون من بود چو تر باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لعبتی را که صد هنر باشد
شاید ار بر میان کمر باشد
نیست لعبت لطیف گر چه لطیف
به بر عقل بی خطر باشد
او یکی شاه شد که ملکش را
[...]
دل چو در عالم بشر باشد
زان معانیش کی خبر باشد
نه چو شیرین لبت شکر باشد
نه چو روشن رخت قمر باشد
با سخنهای تلخ چون زهرت
عیش من خوشتر از شکر باشد
تو به زر مایلی و نیست عجب
[...]
عیسی وقت ما رئیس الدین
مایه مرکز هنر باشد
پسر بوالیمین خری است عجب
کز همه علم بی خبر باشد
آن خرست این مسیح و پیش خرد
[...]
سفر را چند پر خطر باشد
خطر مرد در سفر باشد
قیمت و رونق و بها نارد
آن گهرها که در مقر باشد
زر بگشتن رواج دارد و قدر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.