گنجور

 
سنایی

سرخ گویی همیشه غر باشد

شبه از لعل پاکتر باشد

این چنین ژاژ نزد هر عاقل

سخنی سخت مختصر باشد

لعل مصنوع آفتاب بود

شیشه مصنوع شیشه‌گر باشد

سرخ اگر نیست پس بر هر عقل

سخن مرتضا دگر باشد

چون به یک جای رسته سرخ و سیاه

سرخ پیوسته بر زبر باشد

من چه گویم که خود به هر مکتب

کودکان را ازین خبر باشد

چون که سرخ‌ست اصل عمر به دوست

جایش اندر دل و جگر باشد

چون سیه گشت هم درین دو مکان

اصل دیوانگی و شر باشد

زیر لعلست لاله را سیهی

دودکی خوشتر از شرر باشد

علم صبح سرخ آمد از آنک

بر سپاه شبش ظفر باشد

سیهی بی‌نهاد و بی‌معنی

زان ز تو خلق بر حذر باشد

نزد ما این چنین سیه که تویی

مرد نبود که ... خر باشد

روز کزین فعل زشت روز قضا

نامت از تو سیاه‌تر باشد

پشک چون تو بود چو خشک شود

مشک چون من بود چو تر باشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

لعبتی را که صد هنر باشد

شاید ار بر میان کمر باشد

نیست لعبت لطیف گر چه لطیف

به بر عقل بی خطر باشد

او یکی شاه شد که ملکش را

[...]

انوری

نه چو شیرین لبت شکر باشد

نه چو روشن رخت قمر باشد

با سخنهای تلخ چون زهرت

عیش من خوشتر از شکر باشد

تو به زر مایلی و نیست عجب

[...]

مجیرالدین بیلقانی

عیسی وقت ما رئیس الدین

مایه مرکز هنر باشد

پسر بوالیمین خری است عجب

کز همه علم بی خبر باشد

آن خرست این مسیح و پیش خرد

[...]

حمیدالدین بلخی

سفر را چند پر خطر باشد

خطر مرد در سفر باشد

قیمت و رونق و بها نارد

آن گهرها که در مقر باشد

زر بگشتن رواج دارد و قدر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حمیدالدین بلخی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه