گنجور

 
انوری

مبشر آمد و اخبار فتح ختلان داد

نشاط باده کن ای خسرو خراسان شاد

درخت رقص‌کنان گشت و مرغ نعره‌زنان

چو برد مژدهٔ فتحت به باغ و بستان باد

تویی که هرچ بخواهی خدات آن بدهد

بدان دلیل کزو هرچه خواستی آن داد

تویی که تیغ تو چون سیل خون برانگیزد

کنند انجم و ارکان ز روز طوفان یاد

به عون عدل تو از شیر و یوز بستانند

گوزن و آهو در بیشه و بیابان داد

ز سنگ ریز در تست دست دریا پر

ز فتح باب کف تست ابر نیسان راد

جهان ز خصم تو مخذول‌تر نیابد کس

مگر ز مادر محنت برای خذلان زاد

چنانکه نصرت دین می‌کنی ز رایت و رای

به هرچه روی نهی ناصر تو یزدان باد