به دردم به دردم که اندیشه دارم
کز آن یاسمین بر تهی شد کنارم
به وقتی که دولت بپیوست با من
بپیوست هجرش به غم روزگارم
که داند که حالم چگونست بی تو
که داند که شبها همی چون گذارم
خیالش ربودست خواب از دو چشم
گرفتنش باید همی استوارم
ز من برد نرمک همی هوشیاری
کنون با غم او نه بس هوشیارم
اگر غمگنان را غم اندر دل آمد
چرا غمگنم من چو من دل ندارم
چون آن گوهر پاک از من جدا شد
سزد گر من از چشم یاقوت بارم
وگر من نپایم به آزاد مردی
ببینند مردم که چون بی قرارم
همی داد ندهد زمانه مهان را
اگر داد دادی نرفتی نگارم
چو من یادگارش دل راد دارم
دهد هجر گویی به جان زینهارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و جدایی صحبت میکند و به احساسات عمیق خود نسبت به کسی که برایش عزیز است، اشاره دارد. او به غم و اندوهی که ناشی از فقدان آن محبوب است، میپردازد و از بیخوابیها و نگرانیهایش میگوید. شاعر احساس میکند که زندگی بدون آن محبوب بیمعناست و جدایی از او به شدت بر روح و جانش تأثیر گذاشته است. او به این نکته اشاره دارد که دیگران نمیتوانند درک کنند که او چقدر تحت فشار و ناراحت است و به شدت دلتنگ محبوبش است. در نهایت، او به تلاش خود برای تحمل این درد و غم اشاره میکند و میگوید که جدایی از آن معشوق باعث شده تا حالش بسیار بد باشد.
هوش مصنوعی: دل از درد و غم پر شده و او فکر میکند که به خاطر آن که یاسمن دیگری در کنار او نیست، احساس تنهایی و خالی بودن میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت به من روی میآورد، جداییاش به اندازه غم و اندوه ایام زندگیام سنگین خواهد بود.
هوش مصنوعی: کسی نمیداند حال و روز من چگونه است، وقتی تو در کنارم نیستی و هیچکس نمیداند چگونه شبها را میگذرانم.
هوش مصنوعی: افکار او به قدری در ذهنم حضور دارد که خواب از چشمانم گرفته شده است؛ بنابراین، باید بر خودم استوار باشم و مقاومت کنم.
هوش مصنوعی: به آرامی از من دور میشود، حالا با غم او دیگر آنقدر هوشیار نیستم.
هوش مصنوعی: اگر کسانی که غمگین هستند، دلی پر از غم دارند، پس چرا من غمگین هستم در حالی که دل ندارم؟
هوش مصنوعی: وقتی آن گوهر ارزشمند از من دور شد، شایسته است که من از چشمانم اشک بریزم مانند یاقوت.
هوش مصنوعی: اگر من به راه آزادی نروم، مردم متوجه خواهند شد که چقدر بیقرار و مضطرب هستم.
هوش مصنوعی: اگر چه زمانه نمیتواند به بزرگان چیزی ببخشد، اما اگر به معشوقم چیزی دادهام، نباید از او دور شوم.
هوش مصنوعی: من به یادگار عشق او دل را به یاد دارم و اگر از هم جدا شویم، جانم در خطر میافتد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا تا ببینی که من بر چه کارم
نیایی میا برگ این هم ندارم
به جانی که بیتو مرا میبرآید
چه باید جهانی به هم برنیارم
دلی دارم آنجا نه بی پای مردم
[...]
اگر برشمارم غم بیشمارم
ندارند باور یکی از هزارم
نیاید در انگشت این غم شمردن
مگر اشک میریزم و میشمارم
گر انگشت نتواند این غم به سر برد
[...]
چو شمع از هوای بتان بی قرارم
همیشه سحرخیز و شب زنده دارم
سراسیمه حال و سیه روزگارم
بسوز دل و دیده اشکبارم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.