گنجور

 
سنایی

ای چهرهٔ تو چراغ عالم

با دیدن تو کجا بود غم

شد خلد به روی تو سرایم

بی روی تو خلد شد جهنم

ای شمسهٔ نیکوان به خوبی

چون تو دگری نزاد ز آدم

کوی تو شدست باغ عشاق

باریده بر او ز دیده هانم

بندیست نهان ز بند زلفت

بر جان و دل رهیت محکم

هر روز همی شود به نوعی

حسن تو فزون و صبر من کم

گر بود مرا پری به فرمان

ور باشد ملک و ملکت جم

بر زد نتوان به شادکامی

بی روی تو ای نگار یک دم

ای جان من و دو دیده بر من

چون دیدهٔ مور گشت عالم

آخر به سر آید این شب هجر

وین صبح وصال بردمد هم

گر بر لبم آید آن لبانت

هرگز نزنم من آتشین دم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ناصرخسرو

از بهر چه این کبود طارم

پر گرد شده است باز و مغتم؟

زیرا که درو خزان به زر آب

بر دشت نبشت سبز مبرم

گشت آب پر از تم و کدر صاف

[...]

ازرقی هروی

آمد رمضان بخیر مقدم

دیشب بسلام خان اعظم

جمشید زمان سکندر وقت

مقصود وجود نسل آدم

ای امر تو چون نفاذ تقدیر

[...]

مسعود سعد سلمان

مرداد مهست سخت خرم

می نوش پیاپی و دمادم

از گردون طبع خاک پر تف

وز باران چشم ابر پر نم

بر دشت لباسهای رو نیست

[...]

انوری

ای زرین نعل آهنین سم

ای سوسن گوش خیزران دم

ای باد صبا گرفته در گل

با آتش تو چو ساق هیزم

سیر تو به گرد خط ناورد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
جمال‌الدین عبدالرزاق

ای محرم خانه محرم

وی محرم کعبه معظم

ای در همه چیزها موفق

وی در همه کارها مقدم

ای نهضت عزم مردوارت

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جمال‌الدین عبدالرزاق
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه