سنایی
»
حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه
»
الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله
»
بخش ۴۴ - حکایت در شجاعت و غیرت
از زره بود پشتِ حیدر فرد
کرد خصمش سؤال گفتا مرد
تا بُوَد روی به زره باشد
چون دهد پشت کشته به باشد
آب باشد نه مرد چون پولاد
کو زرهپوش گردد از هر باد
مرد مردانه همچو کُه باشد
که ازو بادها ستُه باشد
تا تفِ دل ز کینه نفروزد
کی تن از دل شجاعت آموزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
وقتی دشمن دید که حیدر پشتش را با زره نپوشانده، پرسید چرا در پشتت زره نداری؟ حیدر در جواب گفت:
جنگجو تا وقتی روی به جنگ دارد، زره برایش مفید است، اما اگر پشت به جنگ کرد و فرار کرد، بهتر که بمیرد. پس زره در پشت سر لازم نیست. تا فکر فرار هم به سر جنگجو نزند
آن که با وزیدن هر بادی فورا زره میپوشد، آب است. نه مردی که مثل آهن قوی است. اشاره دارد به زمانی که وزیدن باد روی سطح آب امواجی کوچک شبیه به زره درست میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بخت و دولت چو پیشکار تواند
نصرة و فتح پیشیار تو باد
با درفش ار تپانچه خواهی زد
باز گردد بتو هر آینه بد
روضه روح من رضای تو باد
قبله گاهم در سرای تو باد
سرمه دیده جهان بینم
تا بود گر خاک پای تو بود
گر همه رأی تو فنای من است
[...]
راشد از رشد روزگار نیافت
رشد از اینگونه بس فراوان کرد
تن او را که جان دانش بود
فلک جان ربای بی جان کرد
گوهری بود رشکش آمد ازو
[...]
چون ز بد گوی من سخن شنوی
بر تو تهمت نهم ز روی خرد
گویم ار تو نبودیی خرسند
او مرا پیش تو نگفتی بد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.