ای ببرده آب آتش روی تو
عالمی در آتشند از خوی تو
مشک و می را رنگ و مقداری نماند
ای نه مشک و می چو روی و موی تو
چشمکانت جاودانند ای صنم
نرگس آمد ای عجب جادوی تو
تیر عشقت در جهان بر من رسید
غازیانه زان کمان ابروی تو
زنگیانند آن دو زلف پای کوب
بلعجب اندر نظاره سوی تو
با خروش و با فغان دیوانهوار
خاک پاشم بر سر اندر کوی تو
هر کسی مشغول در دنیا و دین
دین و دنیای سنایی روی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره دارد و بیان میکند که عشق و جذبه او باعث آتش و التهاب دل شاعر شده است. شاعر به ویژگیهای منحصر به فرد معشوق، نظیر چهره و چشمهایش اشاره میکند و تأثیر آن بر روی او را ستایش میکند. او بیان میکند که تمامی دستاوردهای دنیا در برابر عشق به معشوق بیارزش هستند و در نهایت، به این نتیجه میرسد که تنها چیزی که در زندگی ارزشمند است، عشق به معشوق و زیبایی اوست. شاعر به نوعی به دیوانگی ناشی از عشق اشاره دارد و بیان میکند که هر که در دنیای خود مشغول است، نمیتواند زیبایی و جذابیت معشوق را درک کند.
هوش مصنوعی: ای کسی که زیباییات مانند آتش، دلهای بسیاری را در سوز و آتش عشق فرو برده است. وجود تو باعث شده است که جهانیان در آتش احساسات بسوزند.
هوش مصنوعی: عطر مشک و شراب دیگر رنگ و مقدار اهمیت ندارد، زیرا هیچ چیز نمیتواند به زیبایی چهره و موهای تو باشد.
هوش مصنوعی: انتهای چشمانت همیشگی و ابدی است، ای معشوق. ای شگفتی، جادوی تو چون نرگس طلوع کرده است.
هوش مصنوعی: عشق تو مانند تیر پرتاب شدهای بود که به قلب من اصابت کرد؛ این تیر از کمان ابروهای زیبای تو خارج شده است.
هوش مصنوعی: دو زلف تو مانند زنگی به جان میکوبند و در تماشای تو حیرتزدهاند.
هوش مصنوعی: با صدای بلند و با ناامیدی، به طرز دیوانهواری بر سرم خاک میریزم در خیابان تو.
هوش مصنوعی: هر فردی مشغول کارها و امور دنیوی و مسائل دینی است، اما عشق و توجه به تو در همه اینها حاکم است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باد عنبر برد خاک کوی تو
آب آتش ریخت رنگ روی تو
جاودان را نیست اندر کل کون
هیچ دولتخانه چون ابروی تو
کفر و دین را نیست در بازار عشق
[...]
ترک من ای من سگ هندوی تو
دورم از روی تو دور از روی تو
بر لب و چشمت نهادم دین و دل
هر دو بر طاق خم ابروی تو
من به گردت کی رسم چون باد را
[...]
ای شب تاری غلام موی تو
روز روشن پیشکار روی تو
چاکر روز و شبم تا روز و شب
نایبند از روی تو وز موی تو
بنده موی تو دلهای جهان
[...]
پشت پایی زد خرد را روی تو
رنگ هستی داد جان را بوی تو
گشته چون من کشتهای زنار دار
جان عیسی در صلیب موی تو
از پی خونریز جان خاکیان
[...]
ای جهانی پشت گرم از روی تو
میل جان از هر دو عالم سوی تو
صد هزاران آدمی را ره بزد
مردم آن نرگس جادوی تو
لاابالیوار خوش بر خاک ریخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.