گر جان و دل به دست غم تو ندادمی
پای نشاط بر سر گردون نهادمی
گر بیم زلف پر خم تو نیستی مرا
این کارهای بستهٔ خود برگشادمی
ور بر سرم نبشته نبودی قضای تو
شهری پر از بتان به تو چون اوفتادمی
واکنون چه اوفتاد دل اندر بلای تو
ای کاش ساعتی به جمال تو شادمی
گر بیتو خواست بود مرا عمر کاجکی
هرگز نبودمی و ز مادر نزادمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق عشق و دلتنگی شاعر است. او میگوید که اگر عشق یا غم معشوق را به دل نمینهاد، همچنان به دنبال شادی میرفت. او به زلف معشوق اشاره میکند که اگر این زلف هیچ نگرانیای برای او نداشت، مشکلات را حل میکرد. شاعر همچنین به تقدیر اشاره میکند و میگوید که اگر تقدیر غیر از این بود، او هرگز در چنین حالتی قرار نمیگرفت. در نهایت، او آرزو میکند که یک لحظه در کنار معشوق خوشحال باشد و اذعان میکند که بدون او زندگیاش ارزشی ندارد و حتی نمیتواند از مادر به دنیا آمده باشد.
هوش مصنوعی: اگر جان و دلم را به خاطر غم تو نمیدادم، شادی و خوشیام را بر فراز آسمان قرار میدادم.
هوش مصنوعی: اگر از زلف پر پیچ و خم تو نترسم، این کارهای بسته و مشکل خود را برایم آسان میکنی.
هوش مصنوعی: اگر مقدر نمیبود که بر سر من نوشته شود، در این شهر پر از بتان چگونه چنین سرنوشتی برای من رقم میخورد؟
هوش مصنوعی: اکنون چه بر سر دل آمده است، به خاطر مشکلاتی که تو ایجاد کردهای. ای کاش زمانی را در کنار زیبایی تو به خوشی میگذرانیدم.
هوش مصنوعی: اگر نبود عشق تو، عمر من به مانند عمر درخت کاج نیز ارزش نداشت و هرگز به دنیا نمیآمدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای کاشکی ز مادر گیتی نزادمی
یا پس چو زاده بودم جان را بدادمی
چون زادم و ندادم جان آن گزیدمی
کاندر دهان خلق به نیکی فتادمی
نیکو چو نیست یافتمی باری از جهان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.