گنجور

 
حافظ

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «د» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
ث
ج
ح
خ
د
ر
ز
س
ش
ع
غ
ف
ق
ک
ل
م
ن
و
ه
ی

غزل شماره ۱: الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها

غزل شماره ۲: صلاح کار کجا و من خراب کجا

غزل شماره ۳: اگر آن ترک شیرازی به‌دست‌آرد دل ما را

غزل شماره ۴: صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

غزل شماره ۵: دل می‌رود ز دستم صاحب‌دلان خدا را

غزل شماره ۶: به ملازمان سلطان که رساند این دعا را؟

غزل شماره ۷: صوفی بیا که آینه صافیست جام را

غزل شماره ۸: ساقیا برخیز و درده جام را

غزل شماره ۹: رونق عهد شباب است دگر بستان را

غزل شماره ۱۰: دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما

غزل شماره ۱۱: ساقی به نور باده برافروز جام ما

غزل شماره ۱۲: ای فروغ ماه حسن، از روی رخشان شما

غزل شماره ۱۳: می‌دمد صبح و کله بست سحاب

غزل شماره ۱۴: گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

غزل شماره ۱۵: ای شاهد قدسی، که کشد بند نقابت؟

غزل شماره ۱۶: خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت

غزل شماره ۱۷: سینه از آتش دل، در غم جانانه بسوخت

غزل شماره ۱۸: ساقیا آمدن عید، مبارک بادت

غزل شماره ۱۹: ای نسیم سحر، آرامگه یار کجاست؟

غزل شماره ۲۰: روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

غزل شماره ۲۱: دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

غزل شماره ۲۲: چو بشنوی سخن اهل دل، مگو که خطاست

غزل شماره ۲۳: خیال روی تو در هر طریق همره ماست

غزل شماره ۲۴: مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست

غزل شماره ۲۵: شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست

غزل شماره ۲۶: زلف‌آشفته و خوی‌کرده و خندان‌لب و مست

غزل شماره ۲۷: در دیر مغان آمد، یارم قدحی در دست

غزل شماره ۲۸: به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست

غزل شماره ۲۹: ما را ز خیال تو چه پروای شراب است؟

غزل شماره ۳۰: زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست

غزل شماره ۳۱: آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است

غزل شماره ۳۲: خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست

غزل شماره ۳۳: خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

غزل شماره ۳۴: رواق منظر چشم من آشیانه توست

غزل شماره ۳۵: برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست

غزل شماره ۳۶: تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست

غزل شماره ۳۷: بیا که قصر امل سخت سست بنیادست

غزل شماره ۳۸: بی مهر رخت روز مرا نور نماندست

غزل شماره ۳۹: باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است؟

غزل شماره ۴۰: المنة لله که در میکده باز است

غزل شماره ۴۱: اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بیز است

غزل شماره ۴۲: حال دل با تو گفتنم هوس است

غزل شماره ۴۳: صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است

غزل شماره ۴۴: کنون که بر کف گل جام باده صاف است

غزل شماره ۴۵: در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است

غزل شماره ۴۶: گل در بر و می در کف و معشوق به کام است

غزل شماره ۴۷: به کوی میکده هر سالکی که ره دانست

غزل شماره ۴۸: صوفی از پرتو می راز نهانی دانست

غزل شماره ۴۹: روضه خلد برین خلوت درویشان است

غزل شماره ۵۰: به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است

غزل شماره ۵۱: لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است

غزل شماره ۵۲: روزگاریست که سودای بتان دین من است

غزل شماره ۵۳: منم که گوشه میخانه خانقاه من است

غزل شماره ۵۴: ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است

غزل شماره ۵۵: خم زلف تو دام کفر و دین است

غزل شماره ۵۶: دل سراپرده محبت اوست

غزل شماره ۵۷: آن سیه‌چرده که شیرینی عالم با اوست

غزل شماره ۵۸: سر ارادت ما و آستان حضرت دوست

غزل شماره ۵۹: دارم امید عاطفتی از جناب دوست

غزل شماره ۶۰: آن پیک نامور که رسید از دیار دوست

غزل شماره ۶۱: صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست

غزل شماره ۶۲: مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست

غزل شماره ۶۳: روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

غزل شماره ۶۴: اگر چه عرض هنر پیش یار بی‌ادبیست

غزل شماره ۶۵: خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟

غزل شماره ۶۶: بنال بلبل اگر با منت سر یاریست

غزل شماره ۶۷: یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست؟

غزل شماره ۶۸: ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست

غزل شماره ۶۹: کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست

غزل شماره ۷۰: مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست

غزل شماره ۷۱: زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست

غزل شماره ۷۲: راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست

غزل شماره ۷۳: روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست

غزل شماره ۷۴: حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست

غزل شماره ۷۵: خواب آن نرگس فتان تو، بی چیزی نیست

غزل شماره ۷۶: جز آستان توام در جهان پناهی نیست

غزل شماره ۷۷: بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

غزل شماره ۷۸: دیدی که یار، جز سر جور و ستم نداشت

غزل شماره ۷۹: کنون که می‌دمد از بوستان نسیم بهشت

غزل شماره ۸۰: عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه‌سرشت

غزل شماره ۸۱: صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت

غزل شماره ۸۲: آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت

غزل شماره ۸۳: گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت

غزل شماره ۸۴: ساقی بیار باده که ماه صیام رفت

غزل شماره ۸۵: شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت

غزل شماره ۸۶: ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت

غزل شماره ۸۷: حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت

غزل شماره ۸۸: شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت

غزل شماره ۸۹: یا رب سببی ساز که یارم به سلامت

غزل شماره ۹۰: ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت

غزل شماره ۹۱: ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت

غزل شماره ۹۲: میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت

غزل شماره ۹۳: چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت

غزل شماره ۹۴: زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

غزل شماره ۹۵: مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت

غزل شماره ۹۶: درد ما را نیست درمان الغیاث

غزل شماره ۹۷: تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج

غزل شماره ۹۸: اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح

غزل شماره ۹۹: دل من در هوای روی فرخ

غزل شماره ۱۰۰: دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

غزل شماره ۱۰۱: شراب و عیش نهان چیست؟ کار بی‌بنیاد

غزل شماره ۱۰۲: دوش آگهی ز یار سفر کرده داد باد

غزل شماره ۱۰۳: روز وصل دوستداران یاد باد

غزل شماره ۱۰۴: جمالت آفتاب هر نظر باد

غزل شماره ۱۰۵: صوفی ار باده به‌اندازه خورد نوشش باد

غزل شماره ۱۰۶: تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

غزل شماره ۱۰۷: حسن تو همیشه در فزون باد

غزل شماره ۱۰۸: خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد

غزل شماره ۱۰۹: دیر است که دلدار پیامی نفرستاد

غزل شماره ۱۱۰: پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد

غزل شماره ۱۱۱: عکس روی تو چو در آینه جام افتاد

غزل شماره ۱۱۲: آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد

غزل شماره ۱۱۳: بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد

غزل شماره ۱۱۴: همای اوج سعادت به دام ما افتد

غزل شماره ۱۱۵: درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد

غزل شماره ۱۱۶: کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد

غزل شماره ۱۱۷: دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد

غزل شماره ۱۱۸: آن کس که به دست، جام دارد

غزل شماره ۱۱۹: دلی که غیب نمای است و جام جم دارد

غزل شماره ۱۲۰: بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه‌بان دارد

غزل شماره ۱۲۱: هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد

غزل شماره ۱۲۲: هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد

غزل شماره ۱۲۳: مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد

غزل شماره ۱۲۴: آن که از سنبل او، غالیه تابی دارد

غزل شماره ۱۲۵: شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

غزل شماره ۱۲۶: جان بی جمال جانان میل جهان ندارد

غزل شماره ۱۲۷: روشنی طلعت تو ماه ندارد

غزل شماره ۱۲۸: نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد

غزل شماره ۱۲۹: اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد

غزل شماره ۱۳۰: سحر بلبل حکایت با صبا کرد

غزل شماره ۱۳۱: بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد

غزل شماره ۱۳۲: به آب روشن می عارفی طهارت کرد

غزل شماره ۱۳۳: صوفی نهاد دام و سر حقه، باز کرد

غزل شماره ۱۳۴: بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد

غزل شماره ۱۳۵: چو باد، عزم سر کوی یار خواهم کرد

غزل شماره ۱۳۶: دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد

غزل شماره ۱۳۷: دل از من برد و روی از من نهان کرد

غزل شماره ۱۳۸: یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد

غزل شماره ۱۳۹: رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد

غزل شماره ۱۴۰: دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

غزل شماره ۱۴۱: دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد

غزل شماره ۱۴۲: دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد

غزل شماره ۱۴۳: سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد

غزل شماره ۱۴۴: به سر جام جم آنگه نظر توانی کرد

غزل شماره ۱۴۵: چه مستی است؟ ندانم که رو به ما آورد

غزل شماره ۱۴۶: صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می‌آورد

غزل شماره ۱۴۷: نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد

غزل شماره ۱۴۸: یارم چو قدح به دست گیرد

غزل شماره ۱۴۹: دلم جز مهر مه‌رویان، طریقی بر نمی‌گیرد

غزل شماره ۱۵۰: ساقی ار باده از این دست به جام اندازد

غزل شماره ۱۵۱: دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد

غزل شماره ۱۵۲: در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

غزل شماره ۱۵۳: سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد

غزل شماره ۱۵۴: راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد

غزل شماره ۱۵۵: اگر روم ز پی‌اش فتنه‌ها برانگیزد

غزل شماره ۱۵۶: به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد

غزل شماره ۱۵۷: هر که را با خط سبزت سر سودا باشد

غزل شماره ۱۵۸: من و انکار شراب! این چه حکایت باشد؟

غزل شماره ۱۵۹: نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد

غزل شماره ۱۶۰: خوش است خلوت اگر یار یار من باشد

غزل شماره ۱۶۱: کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

غزل شماره ۱۶۲: خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد

غزل شماره ۱۶۳: گل بی رخ یار خوش نباشد

غزل شماره ۱۶۴: نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد

غزل شماره ۱۶۵: مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد

غزل شماره ۱۶۶: روز هجران و شب فرقت یار آخر شد

غزل شماره ۱۶۷: ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد

غزل شماره ۱۶۸: گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد

غزل شماره ۱۶۹: یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد؟

غزل شماره ۱۷۰: زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد

غزل شماره ۱۷۱: دوش از جناب آصف، پیک بشارت آمد

غزل شماره ۱۷۲: عشق تو نهال حیرت آمد

غزل شماره ۱۷۳: در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد

غزل شماره ۱۷۴: مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد

غزل شماره ۱۷۵: صبا به تهنیت پیر می فروش آمد

غزل شماره ۱۷۶: سحرم دولت بیدار به بالین آمد

غزل شماره ۱۷۷: نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

غزل شماره ۱۷۸: هر که شد محرم دل در حرم یار بماند

غزل شماره ۱۷۹: رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

غزل شماره ۱۸۰: ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند

غزل شماره ۱۸۱: بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند

غزل شماره ۱۸۲: حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند

غزل شماره ۱۸۳: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

غزل شماره ۱۸۴: دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند

غزل شماره ۱۸۵: نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟

غزل شماره ۱۸۶: گر می فروش حاجت رندان روا کند

غزل شماره ۱۸۷: دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

غزل شماره ۱۸۸: مرا به رندی و عشق، آن فضول عیب کند

غزل شماره ۱۸۹: طایر دولت اگر باز گذاری بکند

غزل شماره ۱۹۰: کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند

غزل شماره ۱۹۱: آن کیست کز روی کرم، با ما وفاداری کند

غزل شماره ۱۹۲: سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند؟

غزل شماره ۱۹۳: در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند

غزل شماره ۱۹۴: سمن بویان غبار غم چو بنشینند، بنشانند

غزل شماره ۱۹۵: غلام نرگس مست تو تاجدارانند

غزل شماره ۱۹۶: آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

غزل شماره ۱۹۷: شاهدان گر دلبری زین سان کنند

غزل شماره ۱۹۸: گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند؟

غزل شماره ۱۹۹: واعظان کـ‌این جلوه در محراب و منبر می‌کنند

غزل شماره ۲۰۰: دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند؟

غزل شماره ۲۰۱: شراب بی‌غش و ساقی خوش دو دام رهند

غزل شماره ۲۰۲: بود آیا که در میکده‌ها بگشایند

غزل شماره ۲۰۳: سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود

غزل شماره ۲۰۴: یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود

غزل شماره ۲۰۵: تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود

غزل شماره ۲۰۶: پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود

غزل شماره ۲۰۷: یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود

غزل شماره ۲۰۸: خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود

غزل شماره ۲۰۹: قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود

غزل شماره ۲۱۰: دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

غزل شماره ۲۱۱: دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود

غزل شماره ۲۱۲: یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود

غزل شماره ۲۱۳: گوهر مخزن اسرار همان است که بود

غزل شماره ۲۱۴: دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود

غزل شماره ۲۱۵: به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود؟

غزل شماره ۲۱۶: آن یار کز او خانه ما جای پری بود

غزل شماره ۲۱۷: مسلمانان مرا وقتی دلی بود

غزل شماره ۲۱۸: در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود

غزل شماره ۲۱۹: کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود

غزل شماره ۲۲۰: از دیده خون دل همه بر روی ما رود

غزل شماره ۲۲۱: چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود

غزل شماره ۲۲۲: از سر کوی تو هر کو به ملالت برود

غزل شماره ۲۲۳: هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود

غزل شماره ۲۲۴: خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود

غزل شماره ۲۲۵: ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رود

غزل شماره ۲۲۶: ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود

غزل شماره ۲۲۷: گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود

غزل شماره ۲۲۸: گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود؟

غزل شماره ۲۲۹: بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد

غزل شماره ۲۳۰: اگر به باده مشکین دلم کشد، شاید

غزل شماره ۲۳۱: گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید

غزل شماره ۲۳۲: بر سر آنم که گر ز دست برآید

غزل شماره ۲۳۳: دست از طلب ندارم تا کام من برآید

غزل شماره ۲۳۴: چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید

غزل شماره ۲۳۵: زهی خجسته زمانی که یار بازآید

غزل شماره ۲۳۶: اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید

غزل شماره ۲۳۷: نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید

غزل شماره ۲۳۸: جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید

غزل شماره ۲۳۹: رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید

غزل شماره ۲۴۰: ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید

غزل شماره ۲۴۱: معاشران ز حریف شبانه یاد آرید

غزل شماره ۲۴۲: بیا که رایت منصور پادشاه رسید

غزل شماره ۲۴۳: بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید

غزل شماره ۲۴۴: معاشران گره از زلف یار باز کنید

غزل شماره ۲۴۵: الا ای طوطی گویا‌ی اسرار

غزل شماره ۲۴۶: عید است و آخر گل و یاران در انتظار

غزل شماره ۲۴۷: صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار

غزل شماره ۲۴۸: ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر

غزل شماره ۲۴۹: ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار

غزل شماره ۲۵۰: روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر

غزل شماره ۲۵۱: شب وصل است و طی شد نامه هجر

غزل شماره ۲۵۲: گر بود عمر، به میخانه رسم بار دگر

غزل شماره ۲۵۳: ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر

غزل شماره ۲۵۴: دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور

غزل شماره ۲۵۵: یوسف گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور

غزل شماره ۲۵۶: نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر

غزل شماره ۲۵۷: روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر

غزل شماره ۲۵۸: هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز

غزل شماره ۲۵۹: منم که دیده به دیدار دوست کردم باز

غزل شماره ۲۶۰: ای سرو ناز حسن که خوش می‌روی به ناز

غزل شماره ۲۶۱: درآ که در دل خسته توان درآید باز

غزل شماره ۲۶۲: حال خونین دلان که گوید باز؟

غزل شماره ۲۶۳: بیا و کشتی ما در شط شراب انداز

غزل شماره ۲۶۴: خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز

غزل شماره ۲۶۵: برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز

غزل شماره ۲۶۶: دلم رمیده لولی‌وشیست شورانگیز

غزل شماره ۲۶۷: ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس

غزل شماره ۲۶۸: گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس

غزل شماره ۲۶۹: دلا، رفیق سفر بخت نیکخواهت بس

غزل شماره ۲۷۰: درد عشقی کشیده‌ام که مپرس

غزل شماره ۲۷۱: دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس

غزل شماره ۲۷۲: باز آی و دل تنگ مرا مونس جان باش

غزل شماره ۲۷۳: اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش

غزل شماره ۲۷۴: به دور لاله قدح گیر و بی‌ریا می‌باش

غزل شماره ۲۷۵: صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش

غزل شماره ۲۷۶: باغبان گر پنج‌روزی صحبت گل بایدش

غزل شماره ۲۷۷: فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

غزل شماره ۲۷۸: شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش

غزل شماره ۲۷۹: خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش

غزل شماره ۲۸۰: چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش

غزل شماره ۲۸۱: یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش

غزل شماره ۲۸۲: ببرد از من قرار و طاقت و هوش

غزل شماره ۲۸۳: سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش

غزل شماره ۲۸۴: هاتفی از گوشه میخانه دوش

غزل شماره ۲۸۵: در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش

غزل شماره ۲۸۶: دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش

غزل شماره ۲۸۷: ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش

غزل شماره ۲۸۸: کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش

غزل شماره ۲۸۹: مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش

غزل شماره ۲۹۰: دلم رمیده شد و غافلم من درویش

غزل شماره ۲۹۱: ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش

غزل شماره ۲۹۲: قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع

غزل شماره ۲۹۳: بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع

غزل شماره ۲۹۴: در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

غزل شماره ۲۹۵: سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ

غزل شماره ۲۹۶: طالع اگر مدد دهد، دامنش آورم به کف

غزل شماره ۲۹۷: زبان خامه ندارد سر بیان فراق

غزل شماره ۲۹۸: مقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیق

غزل شماره ۲۹۹: اگر شراب خوری جرعه‌ای فشان بر خاک

غزل شماره ۳۰۰: هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک

غزل شماره ۳۰۱: ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک

غزل شماره ۳۰۲: خوش خبر باشی ای نسیم شمال

غزل شماره ۳۰۳: شممت روح وداد و شمت برق وصال

غزل شماره ۳۰۴: دارای جهان نصرت دین خسرو کامل

غزل شماره ۳۰۵: به وقت گل شدم از توبه شراب خجل

غزل شماره ۳۰۶: اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول

غزل شماره ۳۰۷: هر نکته‌ای که گفتم در وصف آن شمایل

غزل شماره ۳۰۸: ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل

غزل شماره ۳۰۹: عشقبازی و جوانی و شراب لعل‌فام

غزل شماره ۳۱۰: مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام

غزل شماره ۳۱۱: عاشق روی جوانی خوش نوخاسته‌ام

غزل شماره ۳۱۲: بشری اذ السلامة حلت بذی سلم

غزل شماره ۳۱۳: بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم

غزل شماره ۳۱۴: دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم

غزل شماره ۳۱۵: به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم

غزل شماره ۳۱۶: زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

غزل شماره ۳۱۷: فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم

غزل شماره ۳۱۸: مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم

غزل شماره ۳۱۹: سال‌ها پیروی مذهب رندان کردم

غزل شماره ۳۲۰: دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم

غزل شماره ۳۲۱: هر چند پیر و خسته‌دل و ناتوان شدم

غزل شماره ۳۲۲: خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم

غزل شماره ۳۲۳: ز دست کوته خود زیر بارم

غزل شماره ۳۲۴: گرچه افتاد ز زلفش گرهی در کارم

غزل شماره ۳۲۵: گر دست دهد خاک کف پای نگارم

غزل شماره ۳۲۶: در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم

غزل شماره ۳۲۷: مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم

غزل شماره ۳۲۸: من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم؟

غزل شماره ۳۲۹: جوزا سحر نهاد حمایل برابرم

غزل شماره ۳۳۰: تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم

غزل شماره ۳۳۱: به تیغم گر کشد دستش نگیرم

غزل شماره ۳۳۲: مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم

غزل شماره ۳۳۳: نماز شام غریبان چو گریه آغازم

غزل شماره ۳۳۴: گر دست رسد در سر زلفین تو بازم

غزل شماره ۳۳۵: در خرابات مغان گر گذر افتد بازم

غزل شماره ۳۳۶: مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم

غزل شماره ۳۳۷: چرا نه در پی عزم دیار خود باشم

غزل شماره ۳۳۸: من دوستدار روی خوش و موی دلکشم

غزل شماره ۳۳۹: خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم

غزل شماره ۳۴۰: من که از آتش دل چون خم می در جوشم

غزل شماره ۳۴۱: گر من از سرزنش مدعیان اندیشم

غزل شماره ۳۴۲: حجاب چهره جان می‌شود غبار تنم

غزل شماره ۳۴۳: چل سال بیش رفت که من لاف می‌زنم

غزل شماره ۳۴۴: عمریست تا من در طلب، هر روز گامی می‌زنم

غزل شماره ۳۴۵: بی تو ای سرو روان، با گل و گلشن چه کنم؟

غزل شماره ۳۴۶: من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم

غزل شماره ۳۴۷: صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم؟

غزل شماره ۳۴۸: دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم

غزل شماره ۳۴۹: دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم

غزل شماره ۳۵۰: به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم

غزل شماره ۳۵۱: حاشا که من به موسم گل ترک می کنم

غزل شماره ۳۵۲: روزگاری شد که در میخانه خدمت می‌کنم

غزل شماره ۳۵۳: من ترک عشق شاهد و ساغر نمی‌کنم

غزل شماره ۳۵۴: به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

غزل شماره ۳۵۵: حالیا مصلحت وقت در آن می‌بینم

غزل شماره ۳۵۶: گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم

غزل شماره ۳۵۷: در خرابات مغان نور خدا می‌بینم

غزل شماره ۳۵۸: غم زمانه که هیچش کران نمی‌بینم

غزل شماره ۳۵۹: خرم آن روز کز این منزل ویران بروم

غزل شماره ۳۶۰: گر از این منزل ویران به سوی خانه روم

غزل شماره ۳۶۱: آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم

غزل شماره ۳۶۲: دیدار شد میسر و بوس و کنار هم

غزل شماره ۳۶۳: دردم از یار است و درمان نیز هم

غزل شماره ۳۶۴: ما بی غمان مست دل از دست داده‌ایم

غزل شماره ۳۶۵: عمریست تا به راه غمت رو نهاده‌ایم

غزل شماره ۳۶۶: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم

غزل شماره ۳۶۷: فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم

غزل شماره ۳۶۸: خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم

غزل شماره ۳۶۹: ما ز یاران چشم یاری داشتیم

غزل شماره ۳۷۰: صلاح از ما چه می‌جویی؟ که مستان را صلا گفتیم

غزل شماره ۳۷۱: ما درس سحر در ره میخانه نهادیم

غزل شماره ۳۷۲: بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم

غزل شماره ۳۷۳: خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم

غزل شماره ۳۷۴: بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

غزل شماره ۳۷۵: صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم

غزل شماره ۳۷۶: دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم

غزل شماره ۳۷۷: ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم

غزل شماره ۳۷۸: ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم

غزل شماره ۳۷۹: سرم خوش است و به بانگ بلند می‌گویم

غزل شماره ۳۸۰: بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم

غزل شماره ۳۸۱: گرچه ما بندگان پادشهیم

غزل شماره ۳۸۲: فاتحه‌ای چو آمدی، بر سر خسته‌ای بخوان

غزل شماره ۳۸۳: چندان که گفتم غم با طبیبان

غزل شماره ۳۸۴: می‌سوزم از فراقت روی از جفا بگردان

غزل شماره ۳۸۵: یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان

غزل شماره ۳۸۶: خدا را کم نشین با خرقه پوشان

غزل شماره ۳۸۷: شاه شمشادقدان خسرو شیرین‌دهنان

غزل شماره ۳۸۸: بهار و گل طرب‌انگیز گشت و توبه‌شکن

غزل شماره ۳۸۹: چو گل هر دم به بویت جامه در تن

غزل شماره ۳۹۰: افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن

غزل شماره ۳۹۱: خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن؟

غزل شماره ۳۹۲: دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن

غزل شماره ۳۹۳: منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

غزل شماره ۳۹۴: ای روی ماه‌منظر تو نوبهار حسن

غزل شماره ۳۹۵: گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن

غزل شماره ۳۹۶: صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن

غزل شماره ۳۹۷: ز در در آ و شبستان ما منور کن

غزل شماره ۳۹۸: ای نور چشم من سخنی هست گوش کن

غزل شماره ۳۹۹: کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن

غزل شماره ۴۰۰: بالابلند عشوه‌گر نقش‌باز من

غزل شماره ۴۰۱: چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من

غزل شماره ۴۰۲: نکته‌ای دلکش بگویم خال آن مه‌رو ببین

غزل شماره ۴۰۳: شراب لعل کش و روی مه جبینان بین

غزل شماره ۴۰۴: می‌فکن بر صف رندان نظری بهتر از این

غزل شماره ۴۰۵: به جان پیر خرابات و حق صحبت او

غزل شماره ۴۰۶: گفتا برون شدی به تماشای ماه نو

غزل شماره ۴۰۷: مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو

غزل شماره ۴۰۸: ای آفتاب آینه دار جمال تو

غزل شماره ۴۰۹: ای خونبهای نافه چین خاک راه تو

غزل شماره ۴۱۰: ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو

غزل شماره ۴۱۱: تاب بنفشه می‌دهد طره مشک‌سای تو

غزل شماره ۴۱۲: مرا چشمی‌ست خون‌افشان ز دست آن کمان‌ابرو

غزل شماره ۴۱۳: خط عذار یار که بگرفت ماه از او

غزل شماره ۴۱۴: گلبن عیش می‌دمد ساقی گلعذار کو

غزل شماره ۴۱۵: ای پیک راستان خبر یار ما بگو

غزل شماره ۴۱۶: خنک نسیم معنبر شمامه‌ای دلخواه

غزل شماره ۴۱۷: عیشم مدام است از لعل دلخواه

غزل شماره ۴۱۸: گر تیغ بارد در کوی آن ماه

غزل شماره ۴۱۹: وصال او ز عمر جاودان به

غزل شماره ۴۲۰: ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه؟

غزل شماره ۴۲۱: در سرای مغان رفته بود و آب زده

غزل شماره ۴۲۲: ای که با سلسله زلف دراز آمده‌ای

غزل شماره ۴۲۳: دوش رفتم به در میکده خواب‌آلوده

غزل شماره ۴۲۴: از من جدا مشو که توام نور دیده‌ای

غزل شماره ۴۲۵: دامن‌کشان همی‌شد در شرب زرکشیده

غزل شماره ۴۲۶: از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه

غزل شماره ۴۲۷: چراغ روی تو را شمع گشت پروانه

غزل شماره ۴۲۸: سحرگاهان که مخمور شبانه

غزل شماره ۴۲۹: ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز می

غزل شماره ۴۳۰: به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می

غزل شماره ۴۳۱: لبش می‌بوسم و در می‌کشم می

غزل شماره ۴۳۲: مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی

غزل شماره ۴۳۳: ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی

غزل شماره ۴۳۴: ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی

غزل شماره ۴۳۵: با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی

غزل شماره ۴۳۶: آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی

غزل شماره ۴۳۷: ای قصه بهشت ز کویت حکایتی

غزل شماره ۴۳۸: سبت سلمیٰ بصدغیها فؤادی

غزل شماره ۴۳۹: دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی

غزل شماره ۴۴۰: سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی

غزل شماره ۴۴۱: چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی

غزل شماره ۴۴۲: به جان او که گرم دسترس به جان بودی

غزل شماره ۴۴۳: چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری

غزل شماره ۴۴۴: شهریست پرظریفان وز هر طرف نگاری

غزل شماره ۴۴۵: تو را که هر چه مراد است در جهان داری

غزل شماره ۴۴۶: صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری

غزل شماره ۴۴۷: بیا با ما مورز این کینه داری

غزل شماره ۴۴۸: ای که در کوی خرابات مقامی داری

غزل شماره ۴۴۹: ای که مهجوری عشاق روا می‌داری

غزل شماره ۴۵۰: روزگاریست که ما را نگران می‌داری

غزل شماره ۴۵۱: خوش کرد یاوری فلکت روز داوری

غزل شماره ۴۵۲: طفیل هستی عشقند آدمی و پری

غزل شماره ۴۵۳: ای که دایم به خویش مغروری

غزل شماره ۴۵۴: ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی

غزل شماره ۴۵۵: عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسی

غزل شماره ۴۵۶: نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی

غزل شماره ۴۵۷: هزار جهد بکردم که یار من باشی

غزل شماره ۴۵۸: ای دل آن‌دم که خراب از می گلگون باشی

غزل شماره ۴۵۹: زین خوش رقم که بر گل رخسار می‌کشی

غزل شماره ۴۶۰: سلیمیٰ منذ حلت بالعراق

غزل شماره ۴۶۱: کتبت قصة شوقی و مدمعی باکی

غزل شماره ۴۶۲: یا مبسما یحاکی درجا من اللالی

غزل شماره ۴۶۳: سلام الله ما کر اللیالی

غزل شماره ۴۶۴: بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی

غزل شماره ۴۶۵: رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی

غزل شماره ۴۶۶: این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی

غزل شماره ۴۶۷: زان می عشق، کز او پخته شود هر خامی

غزل شماره ۴۶۸: که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی

غزل شماره ۴۶۹: اتت روائح رند الحمی و زاد غرامی

غزل شماره ۴۷۰: سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

غزل شماره ۴۷۱: ز دلبرم که رساند نوازش قلمی

غزل شماره ۴۷۲: احمد الله علی معدلة السلطان

غزل شماره ۴۷۳: وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی

غزل شماره ۴۷۴: هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی

غزل شماره ۴۷۵: گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی

غزل شماره ۴۷۶: نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی

غزل شماره ۴۷۷: دو یار زیرک و از باده کهن دو منی

غزل شماره ۴۷۸: نوش کن جام شراب یک منی

غزل شماره ۴۷۹: صبح است و ژاله می‌چکد از ابر بهمنی

غزل شماره ۴۸۰: ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی

غزل شماره ۴۸۱: بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی

غزل شماره ۴۸۲: ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کنی

غزل شماره ۴۸۳: سحرگه ره‎روی در سرزمینی

غزل شماره ۴۸۴: تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی

غزل شماره ۴۸۵: ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی

غزل شماره ۴۸۶: بلبل، ز شاخ سرو، به گلبانگ پهلوی

غزل شماره ۴۸۷: ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی

غزل شماره ۴۸۸: سحرم هاتف میخانه به دولت‌خواهی

غزل شماره ۴۸۹: ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی

غزل شماره ۴۹۰: در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی

غزل شماره ۴۹۱: به چشم کرده‌ام ابروی ماه سیمایی

غزل شماره ۴۹۲: سلامی چو بوی خوش آشنایی

غزل شماره ۴۹۳: ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

غزل شماره ۴۹۴: ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی

غزل شماره ۴۹۵: می خواه و گل افشان کن، از دهر چه می‌جویی؟

جای‌ها
 
sunny dark_mode