گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو؟
باد بهار میوزد بادهٔ خوشگوار کو؟
هر گل نو ز گلرخی یاد همی کند ولی
گوش سخنشنو کجا؟ دیدهٔ اعتبار کو؟
مجلس بزم عیش را غالیهٔ مراد نیست
ای دمِ صبحِ خوشنفس نافهٔ زلف یار کو؟
حُسنفروشیِ گلم نیست تحمل ای صبا
دست زدم به خون دل بهر خدا نگار کو؟
شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زد
خصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو؟
گفت «مگر ز لعل من بوسه نداری آرزو؟»
مُردم از این هوس ولی قدرت و اختیار کو؟
حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمت است
از غم روزگارِ دون، طبعِ سخنگزار کو؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این غزل، شاعر به وصف زیباییهای بهار و لذتهای زندگی میپردازد. او به ساقی اشاره میکند که باید شراب خوشمزهای را ارائه دهد و از وزش نسیم بهاری یاد میکند. گلها و زیباییهای آنها او را به یاد خاطرات و میهمانیهای شاد میاندازند. شاعر میگوید که مجلس شادمانی بدون حضور محبوب و یار، جذابیتی ندارد. او از زیباییهای یار سخن میگوید و از درد دلهایش و حسرتهایی که دارد، ابراز تاسف میکند. در نهایت، به این نکته اشاره میکند که اگرچه در سخن و شعرش حکمت و گنجینهای وجود دارد، اما غم و اندوه روزگار بر دلش سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: بهشتی که در آن لذت و شادی برپا میشود، کجاست؟ ای نوشنده، دختر زیبا کجا است؟ نسیم بهاری میوزد، ولی شراب خوشگوار کجاست؟
هوش مصنوعی: هر گلی از گلهای زیبا یاد میکند، اما چه کسی به صحبتها گوش میدهد؟ دیدهٔ پر ارزش کجاست؟
هوش مصنوعی: در این مجلس خوشی و شادی، آرزویم محقق نمیشود. ای صبح زیبای خوشبو، کجاست آن گل عطرآگین که از زلف یار بیرون آمده است؟
هوش مصنوعی: ای نسیم، زیبایی من را نمیتوانی تحمل کنی. با دل شکستهام به یادت اشاره کردم. ای کاش برای خدا، تصاویر محبوبم را به من نشان بدهی.
هوش مصنوعی: اگر شمع سحرگاهی (که به زیبایی تو مینازد) زبان به ناز و خودستایی بگشاید، دشمن هم در آن لحظه زبانش دراز خواهد شد. اما کجاست آن خنجر تیز و برنده که به خاطر زیبایی تو برانگیخته میشود؟
هوش مصنوعی: گفت: «آیا از زیبایی من آرزوی بوسه نداری؟» من از این میل دچار مرگ شدم، اما کجاست آن قدرت و اختیار که مرا از این خواسته بازدارد؟
هوش مصنوعی: حافظ اگرچه در شعرش به گنجینهای پرارزش از حکمت دست یافته، اما در برابر غم روزگار پست، کجا میتواند قدرت و ذوق شاعرانهاش را نشان دهد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بادِ بهار می وزد بادۀ خوش گوار کو
بویِ بنفشه می دَمَد ساقیِ گل عذار کو
پردۀ نام و ننگِ من در سرِ بانگِ چنگ شد
تا رگِ چنگ برکشد مطربِ پرده دار کو
تنگ و سبویِ باز بین دیگِ سه پایه واطلب
[...]
مژده وصل میرسد در دل من قرار کو!؟
هم نفسم به ناله بیخودی اختیار کو؟!
دفع جنون عشق را خواهیم ای حکیم عقل
تا بکشی به سلسله حلقه زلف یار کو؟!
گفتمی ار غمی رسد دست بگیردم خرد
[...]
یار وداع می کند، تاب وداع یار کو؟
وعده وصل می دهد، طاقت انتظار کو؟
نسبت روی خوب او با مه و مهر چون کنم؟
عارض مهر و ماه را طره مشکبار کو؟
یار نو و بهار نو باعث مجلسست و می
[...]
همنفسی به جان خرم قافله تتار کو؟
مردی ازان زمین کجا؟ گردی ازان دیار کو؟
جادوی او به خواب خوش غارت صبر می کند
گریه شب رو مرا شورش کارزار کو؟
فایده ای نمی دهد داروی تلخ ناصحان
[...]
من نه حریف وعده ام طاقت انتظار کو؟
تا به اجل سپارمش جان امیدوار کو؟
می رسی ای صبا اگر از سرکوی یار من
بویی از آن چمن چه شد، برگی از آن بهار کو؟
در صف منکران کنم دعوی عشق و زنده ام
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.