مرحبا طایرِ فَرُّخ پِیِ فرخنده پیام
خیرِ مقدم چه خبر؟ دوست کجا؟ راه کدام؟
یا رب این قافله را لطفِ ازل بدرقه باد
که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام
ماجرایِ من و معشوقِ مرا پایان نیست
هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام
گل ز حَد بُرد تَنَعُّم نفسی رخ بنما
سرو مینازد و خوش نیست خدا را بخرام
زلفِ دلدار چو زُنّار همیفرماید
برو ای شیخ که شد بر تنِ ما خرقه حرام
مرغِ روحم که همیزد ز سرِ سِدره صَفیر
عاقبت دانهٔ خالِ تو فِکَندَش در دام
چشمِ بیمارِ مرا خواب نه در خور باشد
من لَهُ یَقتُلُ داءٌ دَنَفٌ کیفَ یَنام؟
تو تَرَحُّم نکنی بر منِ مُخلص گفتم
ذاکَ دعوایَ و ها انتَ و تِلکَ الایّام
حافظ ار میل به ابرویِ تو دارد شاید
جای در گوشهٔ محراب کنند اهلِ کلام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر "مرحبا طایر فرخ" از حافظ، دعوت به خوشامدگویی و تبریک است. شاعر از دوست خود میپرسد که کجا رفته و به چه چیزی مشغول است. او امیدوار است که مسیر قافله خوشبختی با لطف الهی همراه باشد. حافظ به ماجرای عشق خود اشاره میکند و میگوید این داستان پایانی ندارد. او خواهان دیدار معشوقش است و به زیبایی او و رویش اشاره میکند. همچنین بیان میکند که عشق و وابستگی او به معشوق چنان عمیق است که تمامی دردها و رنجها را انتهای ناپذیر میسازد. دست آخر، او از حال خود میگوید و اینکه شاید در وفاداری و عشقش به معشوق، دیگر اهل کلام نیز با او همراستا شوند.
هوش مصنوعی: سلام و درود بر پرندهی خوشبختی! چه خوشحالم که به اینجا آمدی. خبرهای خوش را به همراه خود آوردهای. دوست کجاست؟ مسیر کدام است؟
هوش مصنوعی: پروردگارا، امیدوارم که این کاروان به لطف و رحمت تو همراه باشد، چرا که دشمنان به دام افتاده و عشق به دست آمده است.
هوش مصنوعی: ماجرای من و محبوبم همچنان ادامه دارد و هر چیزی که شروعی نداشته باشد، نمیتواند پایانی داشته باشد.
هوش مصنوعی: گل به حدی از زیبایی و لطافت رسیده است که نفس من از شگفتی بیخبر مانده است. سرو به خوشحالی خود مینازد و این حال خوش به خدا نیز خوش نمیآید، پس بگذار که در این دنیای زیبا قدم بزنم.
هوش مصنوعی: زلف معشوق مانند زنجیری است که میگوید ای شیخ، برو و از ما فاصله بگیر، زیرا اکنون لباس روحانی ما به خاطر عشق تو ممنوع شده است.
هوش مصنوعی: پرنده روح من که از درختی بلند با صدای دلانگیز آواز میخواند، در نهایت به دانهای از محبت و زیبایی تو گرفتار شد.
هوش مصنوعی: چشم بیمار من نمیتواند خواب خوبی داشته باشد. چطور ممکن است کسی که به بیماری مهلک مبتلا است، بخوابد؟
هوش مصنوعی: اگر بر من که خالصانه و صادقانه به تو عشق ورزیدهام ترحم نداشته باشی، پس دعوا و جدال من با تو چه سودی دارد و این روزها چه اهمیتی دارند؟
هوش مصنوعی: اگر حافظ به ابروی تو علاقهمند باشد، شاید اهل فضایل و علم در گوشهای از مکانی مقدس برای او جایی بسازند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به رکوع آر صراحی را در قبلهٔ جام
چون فرو ناله شود، باز درآور به قیام
از سجودش به تشهد بر و آنگه به سلام
زو سلامی و درودی ز تو بر جمع کرام
هست زلف و دهن و قد تو ای سیم اندام
جیم و میم و الف و قامت من هست چو لام
من یکی ام ز جمال تو مرا دور مکن
که جمالت نبود بی من بیچاره تمام
زلف مشکین تو دامی است پر از حلقه و بند
[...]
شاه برهان نسب آنست امام بن امام
خسرو شرع ملک زاده حسام بن حسام
آن حسام بن حسامی که حسام نظرش
هرگز از خصم بالزام نشد باز نیام
به حسامی ز نیام آخته شد زنده به مرگ
[...]
مرحبا نو شدن و آمدن عید صیام
حبذا واسطهٔ عقد شهور و ایام
خرم و فرخ و میمون و مبارک بادا
بر خداوند من آن صدر کرم فخر کرام
مجد دین بوالحسن عمرانی آنکه به جود
[...]
ای ترا گشته کرم ذاتی و احسان لازم
بی مقولات تو منطق ندهد داد کلام
جنس آن فصل که می رفت به هر نوع که هست
اگر از خاصه بود آن عرضی باشد عام
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.