دوش سودایِ رُخَش گفتم ز سر بیرون کُنَم
گفت کو زنجیر؟ تا تدبیرِ این مجنون کُنَم
قامتش را سرو گفتم، سر کشید از من به خشم
دوستان از راست میرَنجَد نِگارم، چون کنم؟
نکته ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار
عشوهای فرمای تا من طبع را موزون کنم
زردرویی میکَشَم زان طبعِ نازک، بیگناه
ساقیا جامی بده تا چهره را گُلگون کنم
ای نسیمِ منزلِ لیلی خدا را تا به کی
رَبع را برهم زنم، اَطلال را جیحون کنم
من که رَه بُردم به گنجِ حُسنِ بیپایان دوست
صد گدایِ همچو خود را بعد از این قارون کنم
ای مَهِ صاحب قران، از بنده حافظ یاد کن
تا دعایِ دولتِ آن حُسنِ روزافزون کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عاشقانه و مشکلاتی که در عشق با آنها روبهروست، صحبت میکند. او به زیبایی محبوبش اشاره میکند و میگوید که برای فراموش کردن او تلاش میکند، ولی حتی زنجیر عشق او مانع از این کار میشود. شاعر از خشم محبوب و ناراحتی دوستانش سخن میگوید و از او میخواهد که به خاطر اشتباهش او را ببخشاید. همچنین، او از زیبایی و شادابی که میخواهد به خود برگرداند، یاد میکند و تقاضا میکند که میای به او داده شود تا چهرهاش گلگون شود. در انتها، شاعر از خداوند طلب کمک میکند و میخواهد که دعایی برای او کند تا در عشقش موفقتر باشد.
هوش مصنوعی: شب گذشته به خیال زیباییات فکر میکردم و میخواستم این فکر را از سرم بیرون کنم، اما گفت: کجا میتوانم زنجیر را پیدا کنم؟ تا بتوانم برای این دیوانگی تدبیری بیندیشم.
هوش مصنوعی: گفتم که قدش مثل درخت سرو است، اما او با عصبانیت بر من نگریست. دوستانم از راست به او آسیب میزنند، حالا من چه باید بکنم؟
هوش مصنوعی: من یک نکتهی سنجیده نگفتم، ای محبوب، لطفاً این مورد را ببخش. کمی محبت و دلربایی کن تا من بتوانم شعر خود را به نظم درآورم.
هوش مصنوعی: از سر لطافت و زیبایی که در چهرهام دارم، دلی آشفته و زردرنگ دارم. ای ساقی بیگناه، لطفاً جامی به من بده تا بتوانم رنگ و رویی زیبا و شاداب به چهرهام ببخشم.
هوش مصنوعی: ای نسیمِ خنک از خانهی لیلی، تا چه زمانی میخواهی من را آشفته کنی؟ میخواهم یاد و خاطرههای گذشته را همچون جیحون، جلا دهم و به زندگی بازگردم.
هوش مصنوعی: من با شجاعت و اراده به گنجینهی زیباییهای بینظیر محبوبم رسیدم و حالا تصمیم دارم که بعد از این، تمام کسانی که مانند من گدای عشق هستند را مانند قارون، ثروتمند و سرفراز کنم.
هوش مصنوعی: ای ماهِ صاحب قران، یادِ منِ بنده را فراموش نکن تا به خاطر آن از خداوند برای تو و بخششهای روزافزونت دعا کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای مسلمانان ندانم چارهٔ دل چون کنم
یا مگر سودای عشق او ز سر بیرون کنم
عاشقی را دوست دارم عاشقان را دوستر
صدهزاران دل برای عاشقی پر خون کنم
سوختم در عاشقی تا ساختم با عاشقان
[...]
آخرای جان جهان تدبیر وصلت چون کنم
چند در چنگ فراقت دیدگان پر خون کنم
افعی زلفت که برزمرد همی غلطد چرا
خیره بروی هر زمان از جزع بر افسون کنم
یکشب ار بینم دو دست خویش طوق گردنت
[...]
آخر ای جان جهان تدبیر وصلت چون کنم؟
چند در چنگ فراقت دیده و دل خون کنم؟
افعی زلفت که بر زمرد همی گردد چرا
خیره بروی هر زمان چون جزع تو افسون کنم؟
یک شب ار بینم دو دست خویش طوق گردنت
[...]
سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چون کنم؟
چند گرد خویشتن گه سحر و گه افسون کنم!
از دل بدخوی خود خونابه ای دارم که گر
قطره ای از دل برون ریزم، جگرها خون کنم
تو به بند کشتن من، من بر آن کز دوستی
[...]
دل ز تنهایی به جان آمد ندانم چون کنم
هر زمان از آتش دل دیده را پر خون کنم
ای دو زلف کافرت خود سر فرو نارد به ما
ای نگار ماه رخ گر صد هزار افزون کنم
در شب هجران ز روی چون زر و سیماب اشک
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.