ای قصهٔ بهشت ز کویت حکایتی
شرح جمال حور ز رویت روایتی
انفاس عیسی از لب لعلت لطیفهای
آب خضر ز نوش لبانت کنایتی
هر پاره از دل من و از غصه قصهای
هر سطری از خصال تو و از رحمت آیتی
کی عطرسای مجلس روحانیان شدی؟
گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی
در آرزوی خاک در یار سوختیم
یاد آور ای صبا که نکردی حمایتی
ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت
صد مایه داشتی و نکردی کفایتی
بوی دل کباب من آفاق را گرفت
این آتش درون بکند هم سرایتی
در آتش ار خیال رخش دست میدهد
ساقی بیا که نیست ز دوزخ شکایتی
دانی مراد حافظ از این درد و غصه چیست؟
از تو کرشمهای و ز خسرو عنایتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت محبوبی اشاره دارد که مانند بهشت و حوریان است. شاعر، زیبایی و لطافت محبوبش را توصیف میکند و احساسات عمیق خود را از عشق و دلتنگی بیان میکند. او از معجزات و صفات محبوب سخن میگوید و آرزوهایی برای نزدیکتر شدن به او دارد. در نهایت، شاعر به ناامیدی و درد دلهایش اشاره میکند و از این مینالد که عمرش را بیفایده گذرانده است. با این حال، او همچنان به دنبال نشانهای از عشق و توجه محبوب است.
ای کسی که بهشت، تنها گوشهای از کوچه توست و زیبایی حور بهشت، فقط چند کلمه از وصف زیبایی توست.
نفَس حیاتبخش عیسی، تنها کمی از سخنانی است که بر لبهای سرخ تو جاری میشود و آب حیات خضر، جرعهای از چشمه شیرین لبهای توست.
هوش مصنوعی: هر قسمت از دل من داستانی پر از غم و اندوه دارد و هر خط از ویژگیهای تو نشانهای از رحمت و لطف است.
هوش مصنوعی: کی بودی که در مجالس روحانیان مثل عطر پخش شوی؟ اگر گل را بوی خوش تو نرسد، چه ارزشی خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: ما در حسرت حضور یارمان سوختیم، ای نسیم! یادآوری کن که تو هیچ حمایتی از ما نکردی.
ای عزیز، عمر گرانبهای تو و دانایی تو بیهوده تلف شد؛ صد مایه و امکان داشتی اما شایستگی و کفایت نشان ندادی.
هوش مصنوعی: بوی دل سوختهام تا دوردستها پیچید و این آتش درونم به زودی همه جا را در بر خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: اگر خیال چهرهاش در دلم شعلهور شود، ای ساقی، بیا که از جهنم هیچ شکایتی ندارم.
هوش مصنوعی: میدانی حافظ از این غم و اندوه چه هدفی دارد؟ او به یک اشاره از تو و به توجهی از خسرو نیازمند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نه بر خلاص حبس ز بختم عنایتی
نه در صلاح کار ز چرخم هدایتی
پیشم نهد زمانه ز تیمار سورتی
هر گه که بخوانم ز اندوه آیتی
از حبس من به هر شهر اکنون مصیبتی
[...]
ای در کف تو جایگه هر کفایتی
در زیر شکر و منت تو هر ولایتی
هر ساعتی ز اختر سعدت معونتی
هر لحظهای ز شاه جهانت عنایتی
بر هر زبان ز وصف کمال تو سورتی
[...]
ای آفتاب از ورق رویت آیتی
در جنب جام لعل تو کوثر حکایتی
هرگز ندید هیچ کس از مصحف جمال
سرسبزتر ز خط سیاه تو آیتی
بر نیت خطت که دلم جای وقف دید
[...]
ای از بسیط جاه تو گردون ولایتی
وی از سپاه رای تو خورشید رایتی
کرده زبان سوسن آزاد هر نفس
در باب لطف از دم خلقت روایتی
درشان حادثات بود گاه حلّ و عقد
[...]
ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی
حق را به روزگار تو با ما عنایتی
گفتم نهایتی بود این درد عشق را
هر بامداد میکند از نو بدایتی
معروف شد حکایتم اندر جهان و نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.