گنجور

 
حافظ

خوشا دلی که مدام از پِی نظر نرود

به هر دَرَش که بخوانند بی‌خبر نرود

طمع در آن لبِ شیرین نکردَنَم اولی

ولی چگونه مگس از پِی شکر نرود

سوادِ دیدهٔ غمدیده‌ام به اشک مشوی

که نقشِ خالِ توام هرگز از نظر نرود

ز من چو بادِ صبا بویِ خود دریغ مدار

چرا که بی سرِ زلفِ توام به سر نرود

دلا مباش چنین هرزه گَرد و هرجایی

که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود

مکن به چشمِ حقارت نگاه در منِ مست

که آبرویِ شریعت بدین قَدَر نرود

منِ گدا هوس سروقامتی دارم

که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود

تو کز مکارمِ اخلاق عالَمی دگری

وفایِ عهدِ من از خاطرت به در نرود

سیاه نامه‌تر از خود کسی نمی‌بینم

چگونه چون قلمم دودِ دل به سر نرود

به تاجِ هدهدم از رَه مَبَر که بازِ سفید

چو باشه در پِی هر صیدِ مختصر نرود

بیار باده و اول به دستِ حافظ ده

به شرطِ آن که ز مجلس سخن به در نرود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۲۴ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اشکالات خوانش

درود، در مصرع ششم "خال" به سهو "خیال" تلفظ شده است

غزل شمارهٔ ۲۲۴ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۲۲۴ به خوانش افسر آریا
اشکالات خوانش

بیت دوم اَولی به ضم همزه خوانده ولی به فتح صحیح است. به ضم معنی اولین می دهد – به فتح به معنی سزاوارتر

درود،
در خصوص واژه‌ی اولی در بیت دوم با توجه به شکل صحیح خوانش و رجوع به لغتنامه‌ها و مشخصا فرهنگ معین هم با فتحه و هم با ضمه صحیح است. بعلاوه در تلفظ خوانشگران بزرگ همچون استاد گرمارودی هم با ضمه صورت گرفته. همچنین تمام خوانشهای ضمیمه در گنجور هم تلفظ با ضمه است و چطور این ایراد فقط از خوانش بنده و یکی دیگر از دوستان گرفته شده؟؟؟!!!

فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
خواجوی کرمانی

بزر توان چو کمر خویش را برو بستن

که جز بزر نتوان کرد دست در کمرش

حافظ

همین شعر » بیت ۷

منِ گدا هوس سروقامتی دارم

که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود

ابن حسام خوسفی

مرا هوای تو هرگز زسر به در نرود

خیال چشم سیاه تو از نظر نرود

سرم به پای مزن گر بر آستانه ی تست

که گر سرم برود عشق تو ز سرنرود

به باغ اگر دگران میل و جانبی دارند

[...]

نظیری نیشابوری

بیا که بی تو غم از خاطرم به در نرود

وداعم از دل و هجرانم از نظر نرود

در آن بساط که من خوان عشرت آرایم

مگس ز تلخی من جانب شکر نرود

ز شهر خویش مرا شهرت تو دور انداخت

[...]

صائب تبریزی

به گریه نقطه خال تو از نظر نرود

که داغ لاله به خونابه جگر نرود

ز چاه خوبی یوسف نمی شودخس پوش

به بند حسن گلوسوز از شکر نرود

چه سود دولت دنیا خسیس طبعان را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه