اگر چه باده فَرَح بخش و باد گُلبیز است
به بانگِ چَنگ مخور مِی که مُحتَسِب تیز است
صُراحیای و حریفی گَرَت به چَنگ افتد
به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است
در آستینِ مُرَقَع پیاله پنهان کن
که همچو چشمِ صُراحی زمانه خونریز است
به آبِ دیده بشوییم خِرقهها از می
که موسمِ وَرَع و روزگارِ پرهیز است
مجوی عیشِ خوش از دورِ باژگونِ سِپِهر
که صاف این سر خُم جمله دُردی آمیز است
سپهر بر شده پرویزنیست خون افشان
که ریزهاش سر کَسری و تاجِ پرویز است
عراق و فارس گرفتی به شعرِ خوش حافظ
بیا که نوبتِ بغداد و وقتِ تبریز است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به بیان زیباییهای باده و لذتهای دنیا می پردازد، اما هشدار میدهد که باید از آنها با احتیاط و دوراندیشی استفاده کرد. او اشاره میکند که دوران فتنه و ناپایداری در حال حاضر وجود دارد و باید از خطرات آن آگاه بود. همچنین، به این نکته اشاره دارد که زمانه به خونریزی و ناامنی دچار است و باید از مینوشی و عیش و نوش بیملاحظگی خودداری کرد. در پایان، شاعر به زیباییهای شعر و ادبیات اشاره میکند و از حافظ دعوت میکند تا در فضایی از صلح و آرامش به ادبیات بپردازد.
هوش مصنوعی: اگرچه نوشیدن شراب خوشحالی میآورد و بادی که عطر گل را به همراه دارد دلپذیر است، اما به صدای ساز نباید شراب نوشید چون مأموران و نگهبانان سختگیر هستند.
هوش مصنوعی: اگر دوست و همصحبتی پیدا کردی، از او بهره ببر و عقل را در نظر داشته باش، زیرا زمانه پر از فتنه و آشفتگی است.
هوش مصنوعی: پیاله را در آستینِ پر زرق و برق خود پنهان کن، زیرا همچون چشمی که در ظرف شراب وجود دارد، دنیای کنونی خطرناک و خونریز است.
هوش مصنوعی: بیا بگذاریم که با اشکهایمان لباسهایمان را از شراب بشوییم، چون اکنون زمان پرهیز و احتیاط است.
هوش مصنوعی: از دور، به دنبال خوشی نباش، زیرا آسمان به هم ریخته است و هر چه در این دنیای پر از درد وجود دارد، فقط شراب تلخی است.
هوش مصنوعی: آسمان بر فراز، گویی در حال جشن و شادی است و خونهایی که ریخته میشود، تکههایی از تاج و نشانههای بزرگی و شکوه پادشاهی پرویز را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: عراق و فارس را با شعر زیبا و دلنشین حافظ به دست آوردی، حالا زمان آن رسیده که به بغداد بیایی و تبریز را نیز ببینی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
قدم به طرف چمن نه که سبزه نوخیز است
شکوفه در قدم دوستان درم ریز است
مده به باد گرانمایه عمر بی باده
کنون که باده فرحبخش و باد گلبیز است
سرود مجلس تو صوت عندلیب بس است
[...]
کنون که خنجر بیداد یار خونریز است
کجاست مرد که بازار امتحان تیز است
دلم ز وعدهٔ شیرین لبی است در پرواز
که یاد کوهکنش به ز وصل پرویز است
ز من چه سرزدهای سرو نوش لب که دگر
[...]
عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است
ولیک تیغ تغافل نه آنچنان تیز است
دلیریی که دلم کرد و میزند در صلح
به اعتماد نگههای رغبت آمیز است
مریض طفل مزاجند عاشقان ورنه
[...]
از آن ز شربت صلحم هوای پرهیز است
که آتش تب شوقم نه آن چنان تیز است
چو زلف باز کنی ناله خیزد از دل ها
که دام ما همه این طره ی دل آویز است
ز طره مشک به دامان کوهکن پاشد
[...]
بیا که بی سرزلف تو موج باده ناب
به رنگ حلقه ماتم، کدورت انگیز است
بهار حسن ترا برگ ریز عشوه مباد
که از هوای توام ابردیده گل بیز است
به دور نرگس او، دل ز خون لبالب کن
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.