نیست در شهر نگاری که دلِ ما بِبَرَد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
کو حریفی کَشِ سرمست که پیشِ کرمش
عاشقِ سوخته دل نامِ تمنا ببرد
باغبانا ز خزان بیخبرت میبینم
آه از آن روز که بادَت گلِ رعنا ببرد
رهزنِ دهر نخفتهست مشو ایمن از او
اگر امروز نبردهست که فردا ببرد
در خیال این همه لُعبَت به هوس میبازم
بو که صاحب نظری نامِ تماشا ببرد
علم و فضلی که به چل سال دلم جمع آورد
ترسم آن نرگسِ مستانه به یَغما ببرد
بانگِ گاوی چه صدا بازدهد؟ عشوه مَخر
سامری کیست که دست از یدِ بیضا ببرد؟
جامِ میناییِ مِی سَدِّ رَهِ تنگ دلیست
مَنِه از دست که سیلِ غمت از جا ببرد
راهِ عشق ار چه کمینگاه کمانداران است
هر که دانسته رَوَد صَرفه ز اَعدا ببرد
حافظ! ار جان طلبد غمزهٔ مستانهٔ یار
خانه از غیر بپرداز و بِهِل تا ببرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
در این شعر، شاعر در پی همدم و یاری مهربان میگردد که بتواند با او از غم دل بگوید. کسی که شاعر با فراغ بال از او بخشش و مهری طلب کند. و به صاحبان باغ لطف هشدار میدهد که تا فرصت دارد از کرم و بخشش کوتاهی نکند زیرا تقدیر این است که هر نعمتی فصل خزانی در پی دارد. شاعر به زیبایی و لعبتگونه بودن شعر خود اشاره میکند و در پی یافتن صاحب معرفت و صاحبنظری برای تماشاست. او همچنین عاشقان راه عشق را بهشجاعت و دانایی فرامیخواند از قدم گذاشتن در مسیر عشق نهراسند زیراکه همواره ید بیضا بر سامری چیره است.
در این شهر زیبارویی نیست که دل ما را ببرد ، بخت اگر کمکم کند، من را از اینجا ببرد ( شاید در حالی دیگر چنین یاری پیدا کردم)
کو یاری که او چنان سرمست و با کرم و ببخشش باشد که یک عاشق سوختهدل (مهجور) از او درخواست و تمنایی (وصال) داشته باشد؟
ای باغبان و صاحب باغ، تو را (مغرور) و بیخبر از قضا و تقدیر خزان میبینم، وای بر روزی که گلهای رعنا و دلکش تو را باد پاییزی ببرد.
روزگار راهزنوار نخفته و بیدار است، پس ایمن مباش؛ اگر امروز تو را غارت نکرده است برای این است که فردا این کار را بکند.
در خیال خود و در شعر خود این همه لعبت زیبا به آرزو و هوس میآفرینم شاید صاحبنظری بیاید و این لعبتبازی را تماشا کند و بپسندد.
دانش و بزرگی که در چهل سال بدین آورده ام را میترسم که آن چشمان مست ببرد و غارت کند.
بانگ گاو چه صدایی دارد؟ فریب مخور! سامری نیرنگباز کیست که بر ید بیضا پیروز شود؟ (اشاره است به داستان گوسالهای که سامری از زر (سمبل پول) ساخت و صدایی از او برمیخواست (سمبل جادو و نیرنگ) و به بنیاسراییل گفت «خدای شما و موسی این است» در حالیکه دروغ میگفت و آن خدای موسی نبود.)
جام مینایی و زلال می، از دلتنگی و انده جلوگیری میکند آنرا یک لحظه از دست فرو مگذار وگر نه سیل غم تو را با خود میبرد
راه و جاده عشق اگرچه پرخطر و پر از کماندار است؛ (شجاع باش و برو) زیرا هر کسی که با دانایی این راه را بپیماید بر دشمنان پیروز خواهد شد.
حافظا.. اگر چشم شوخ یار از تو جانت را خواست، تردید مکن و خانه دل را از هرچه غیر اوست پاک کن و بگذار تا ببرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چه عجب گر خوی آن چهره دل ما ببرد
کوه را سیل چنین گر رسد از جا ببرد
به تماشای چمن رفتن آن سرو خوش است
نیست این خوش که رقیبش به تماشا ببرد
دل مجنون شده چون صید غزال لیلست
[...]
باده کو تا خرد این دعوی بیجا ببرد
بیخودی آید و ننگ خودی از ما ببرد
خوش بهشتیست خرابات کسی کان بگذاشت
دوزخ حسرت جاوید ز دنیا ببرد
ما و میخانه که تمکین گداییدر او
[...]
رهزنی کو؟ که متاع عمل از ما ببرد
مایه طاعت سی ساله به یغما ببرد
کافرم سازد و از نو دهدم ایمانی
به در کعبه ام از خانه ترسا ببرد
عقل زنارکشانم به ره دین آرد
[...]
سرو را شیوه رفتار تو از جا ببرد
کبک را با همه شوخی روش از پا ببرد
خانه چشم تو پرداخت مرا از دل و دین
رخت را خانه ندیدیم به یغما ببرد
راه باریک فنا راه گرانباران نیست
[...]
آمد این سیل که بنیاد من از جا ببرد
خانه ویران کند و رخت بصحرا ببرد
روزی از دشت رسد بیخبر آن ترک دلیر
شهر بر هم زند و حجره بیغما ببرد
اثری نیست بسد نکته ی پیران طریق
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.