ما بیغمانِ مست دل از دست دادهایم
همرازِ عشق و همنفسِ جامِ بادهایم
بر ما بسی کمانِ ملامت کشیدهاند
تا کارِ خود ز ابرویِ جانان گشادهایم
ای گُل تو دوش داغِ صَبوحی کشیدهای
ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم
پیرِ مُغان ز توبهٔ ما گر ملول شد
گو باده صاف کن که به عذر ایستادهایم
کار از تو میرود، مددی ای دلیلِ راه
کانصاف میدهیم و ز راه اوفتادهایم
چون لاله، مِی مبین و قَدَح در میانِ کار
این داغ بین که بر دلِ خونین نهادهایم
گفتی که «حافظ این همه رنگ و خیال چیست؟!»
نقشِ غلط مَبین که همان لوحِ سادهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از حافظ نشاندهندهٔ احوالات عاشقانه و دلتنگی شاعر است. او به زیبایی عشق و غم را در کنار هم وصف میکند و به بیان احساسات عمیق و دردهای ناشی از عشق میپردازد. حافظ میگوید که ما در غم عشق غرق شدهایم و با این حال از بادهٔ عشق مست هستیم. او به ملامتها و نگاههای رنجآور دیگران اشاره میکند و میگوید که اگرچه سختیهایی را متحمل شدهایم، اما هنوز به عشق پایبندیم. همچنین یادآور میشود که عشق ما همچون شقایق است که با درد و رنج زاده میشود. در نهایت، شاعر از فهم و تفسیر نادرست دیگران نسبت به شعر و احساسش گلایه میکند و به سادگی و خلوص عشق خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ما دچار غم و اندوهی هستیم و دلمان را از دست دادهایم. در این حال، همسفر عشق هستیم و با جامهای شراب همنفسیم.
هوش مصنوعی: بر ما بسیاری از افرادی که ما را سرزنش کردهاند، فشار وارد کردهاند، اما ما با ابرو و نگاه معشوق خود توانستهایم مشکلاتمان را حل کنیم.
هوش مصنوعی: ای گل، تو ناراحتی و غم صبحگاهی را تحمل کردهای، اما ما شقایقهایی هستیم که با درد و رنج به دنیا آمدهایم.
هوش مصنوعی: اگر مردی که در کارهای معنوی تجربه دارد از توبهٔ ما احساس خستگی کند، بگو شراب صاف کن؛ چون ما به خاطر عذر و بهانهای در اینجا ایستادهایم.
هوش مصنوعی: شما به ما کمک کنید، زیرا ما در مسیر درست نیستیم و نیاز به راهنمایی داریم.
هوش مصنوعی: نگاه نکن که چون لاله، شراب را مینوشیم و در میان کار، چقدر دلمان در آتش است. این داغی که بر دل خونیمان گذاشتهایم را ببین.
هوش مصنوعی: گفتی چرا حافظ این همه رنگ و خیال میبافد؟ بدان که این تصورات نادرست است و در واقع ما فقط یک لوح ساده هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ما را میفگنید که ما اوفتادهایم
در کار عشق تن به بلاها نهادهایم
آهستگی مجوی تو از ماورای هوش
کاکنون به شغل بی دلی اندر فتادهایم
ما بیدلیم و بیدل هر چه کند رواست
[...]
جانا ، عنان دل بهوای تو داده ایم
سر بر خط اشارت عشقت نهاده ایم
بر جان ز خیل مهر تو صفها کشیده ایم
در دل بکوی عشق تو درها گشاده ایم
تا زاده ایم جفت هوای تو بوده ایم
[...]
ما دل به دست مهر تو زان باز دادهایم
کاندر طریق عشق تو گرم اوفتادهایم
ما رطلهای درد تو زان در کشیدهایم
کز رمزهای درد تو سری گشادهایم
گفتی که دل بداده و فارغ نشستهای
[...]
چشم امیدوار به ره برنهادهایم
گوش نیازمند به در برگشادهایم
پیش خیال روی تو کز چشم ما نرفت
چون مخلصان به پای ادب ایستادهایم
مهر تو از مبادی فطرت نهادهاند
[...]
ما در هوای عشق تو سرمست بادهایم
چون شمع روشنیم و به خدمت ستادهایم
از ما مپیچ روی، که هنگام صبح و شام
بر خاک آستان تو رویی نهادهایم
در رهروان عشق به خواری نظر مکن
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.