گنجور

 
حافظ

بِبُرد از من قرار و طاقت و هوش

بتِ سنگین دلِ سیمین بناگوش

نگاری چابکی شِنگی کُلَه دار

ظریفی مَه وشی تُرکی قباپوش

ز تابِ آتشِ سودایِ عشقش

به سانِ دیگ دایم می‌زنم جوش

چو پیراهن شوَم آسوده خاطر

گَرَش همچون قبا گیرم در آغوش

اگر پوسیده گردد استخوانم

نگردد مِهرت از جانم فراموش

دل و دینم دل و دینم بِبُرده‌ست

بَر و دوشش بَر و دوشش بَر و دوش

دوایِ تو دوایِ توست حافظ

لبِ نوشش لبِ نوشش لبِ نوش

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۸۲ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۲۸۲ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۸۲ به خوانش سارنگ صیرفیان
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۲۸۲ به خوانش فاطمه نیکو ایجادی
غزل شمارهٔ ۲۸۲ به خوانش پریسا جلیلی
غزل شمارهٔ ۲۸۲ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شرح صوتی غزل شمارهٔ ۲۸۲ به خوانش محمدرضا ضیاء
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
نظامی

پری‌پیکر نگار پرنیان‌پوش

بت سنگین‌دل سیمین بناگوش

حافظ

همین شعر » بیت ۱

بِبُرد از من قرار و طاقت و هوش

بتِ سنگین دلِ سیمین بناگوش

رودکی

بود زودا، که آیی نیک خاموش

چو مرغابی زنی در آب پاغوش

سنایی

چه رسم‌ست آن نهادن زلف بر دوش

نمودن روز را در زیر شب‌پوش

گه از بادام کردن جعبهٔ نیش

گه از یاقوت کردن چشمهٔ نوش

برآوردن برای فتنهٔ خلق

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
ادیب صابر

خداوندا زدوران زمانه

دلم از غصه چون دیگ است در جوش

همی سوزد جهان هر ساعتم دل

همی مالد فلک هر لحظه ام گوش

دراین فکرت چگونه خوش بود دل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه