حاشا که من به موسمِ گُل تَرکِ مِی کُنم
من لافِ عقل میزنم، این کار کِی کنم
مطرب کجاست تا همه محصولِ زهد و عِلم
در کارِ چنگ و بَربَط و آوازِ نِی کُنَم
از قیل و قالِ مدرسه حالی دلم گرفت
یک چند نیز خدمتِ معشوق و مِی کنم
کِی بود در زمانه وفا؟ جامِ مِی بیار
تا من حکایتِ جم و کاووسِ کِی کنم
از نامهٔ سیاه نترسم که روزِ حشر
با فیضِ لطفِ او صد از این نامه طِی کنم
کو پیک صبح؟ تا گلههای شبِ فِراق
با آن خجسته طالعِ فرخنده پِی کنم
این جانِ عاریت که به حافظ سپرد دوست
روزی رُخش ببینم و تسلیمِ وی کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان عشق و شوق خود به زندگی و لذتها میپردازد. او اعلام میکند که هرگز در فصل گل، یعنی دوران خوشی، از عشق و لذتهای زندگی فاصله نمیگیرد. همزمان به اندوه ناشی از محیط مدرسه و قیل و قال آن اشاره میکند و میخواهد با نوشیدن می و معاشرت با معشوق، دل خود را آرام کند. او از وفا و محبت در دوران زندگی میگوید و آرزو دارد روزی معشوق را ببیند و جان خود را به او تقدیم کند. در مجموع، شعر به celebration of love, joy, و آزادگی در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: هرگز در زمانی که گلها شکوفه زدهاند، کنار گذاشتن نوشیدنی را نمیپذیرم. من مدام از دانایی و خرد خود صحبت میکنم، اما این کار را هرگز نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: کجا هستند نوازندگان تا من میوههای زهد و دانش خود را در نواختن چنگ و بربط و آواز نی به کار ببرم؟
هوش مصنوعی: از سر و صدای مدرسه دلم گرفته است و حالا میخواهم کمی به معشوق و شراب خدمت کنم.
هوش مصنوعی: چه زمانی در این دنیا وفا وجود داشته است؟ یک جام شراب بیاور تا من داستان جمشید و کاووس را نقل کنم.
هوش مصنوعی: از نوشتۀ بدی که برایم فرستادهاند نمیترسم، زیرا در روز قیامت با لطف او میتوانم هزاران صفحه از آن را نادیده بگیرم.
هوش مصنوعی: کجاست پیامآور صبح؟ تا من با آن روز خوش و سرشار از نیکایی، غم و اندوهِ شب جدایی را پشت سر بگذارم.
هوش مصنوعی: عمر موقتی من که دوست به حافظ داده است، روزی زیبایی او را میبینم و در مقابلش تسلیم خواهم شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای صدرِ روزگار، تو دانی که مدّتیست
تا انتظار خلعت خاص تو میکنم
دریاب پیش از آنکه من اطفالِ طبع را
تعلیمِ قاف و دال و حروفِ هجی کنم
حاشا که من حدیث ثنای تو طی کنم
من لاف شوق میزنم این کار کی کنم
کو پیک صبح تا گلههای شب فراق
با آن خجسته طلعت فرخنده پی کنم
مهدی کجاست تا همه محصول زهد و علم
[...]
از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت
یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم
این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.