گنجور

 
حافظ

حاشا که من به موسمِ گُل تَرکِ مِی کُنم

من لافِ عقل می‌زنم، این کار کِی کنم

مطرب کجاست تا همه محصولِ زهد و عِلم

در کارِ چنگ و بَربَط و آوازِ نِی کُنَم

از قیل و قالِ مدرسه حالی دلم گرفت

یک چند نیز خدمتِ معشوق و مِی کنم

کِی بود در زمانه وفا؟ جامِ مِی بیار

تا من حکایتِ جم و کاووسِ کِی کنم

از نامهٔ سیاه نترسم که روزِ حشر

با فیضِ لطفِ او صد از این نامه طِی کنم

کو پیک صبح؟ تا گله‌های شبِ فِراق

با آن خجسته طالعِ فرخنده پِی کنم

این جانِ عاریت که به حافظ سپرد دوست

روزی رُخش ببینم و تسلیمِ وی کنم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۳۵۱ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۵۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۵۱ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
کمال‌الدین اسماعیل

ای صدرِ روزگار، تو دانی که مدّتیست

تا انتظار خلعت خاص تو می‌کنم

دریاب پیش از آنکه من اطفالِ طبع را

تعلیمِ قاف و دال و حروفِ هجی کنم

فیض کاشانی

حاشا که من حدیث ثنای تو طی کنم

من لاف شوق می‏زنم این کار کی کنم

کو پیک صبح تا گله‏های شب فراق

با آن خجسته طلعت فرخنده پی کنم

مهدی کجاست تا همه محصول زهد و علم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
رضاقلی خان هدایت

از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت

یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم

این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست

روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

معرفی ترانه‌های دیگر