گنجور

 
حافظ

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند

دَردَم نهفته بِه ز طبیبانِ مدعی

باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند

معشوق چون نقاب ز رخ درنمی‌کشد

هر کس حکایتی به تَصوّر چرا کنند؟

چون حُسنِ عاقبت نه به رندی و زاهدیست

آن بِه که کارِ خود به عنایت رها کنند

بی معرفت مباش که در من یزیدِ عشق

اهلِ نظر معامله با آشنا کنند

حالی درونِ پرده بسی فتنه می‌رود

تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند

گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار

صاحبدلان حکایتِ دل خوش ادا کنند

مِی خور که صد گناه ز اغیار در حجاب

بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند

پیراهنی که آید از او بویِ یوسفم

ترسم برادران غَیورش قَبا کنند

بگذر به کویِ میکده تا زُمرِهٔ حضور

اوقاتِ خود ز بهر تو صرفِ دعا کنند

پنهان ز حاسدان به خودم خوان که مُنعِمان

خیرِ نهان برایِ رضایِ خدا کنند

حافظ دوامِ وصل میسر نمی‌شود

شاهان کم التفات به حالِ گدا کنند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۹۶ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۱۹۶ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۹۶ به خوانش م کریمی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۱۹۶ به خوانش فاطمه نیکو ایجادی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

هفتاد زلت از نظر خلق در حجاب

بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنیم

حافظ

همین شعر » بیت ۸

می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب

بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند

کمال خجندی

بر گفته کمال فشانند زر چو آب

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

حافظ

همین شعر » بیت ۱

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند

کمال‌الدین اسماعیل

ای پیشوای شرع که ایناء روزگار

از بهر دفع ظلم بتو النجا کنند

ارباب فضل ملتزم منّتی شوند

در خدمت تو گر بمثل جان فدا کنند

احوال روزگار از آن شد که بعد ازین

[...]

کمال خجندی

آنجا که وصف گیری آن دلربا کنند

از مشک اگر کنند حدیثی خطا کنند

گر کام اوست ریختن خون عاشقان

آن به که کامش از دل شیدا روا کنند

بیهوده رنج می برد از دست ما طبیب

[...]

جهان ملک خاتون

درد دل مرا چو اطبا دوا کنند

درمان درد ما لب لعل شما کنند

بیچارگان شوق که بینند روی او

این بس بود ز دور که او را دعا کنند

شاهان چو در گذار ببینند خسته ای

[...]

نسیمی

آنجا که وصف سرو گل اندام ما کنند

جانها به جای جامه به بویش قبا کنند

آنان که یافتند اثر کیمیای «فضل »

مس را به التفات نظر کیمیا کنند

ای خسته ای که بی خبر از درد دوستی

[...]

نظام قاری

آنانکه خاکرا بنظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشی چشمی بما کنند

دستار هر دو روز همان به که وا کنند

چندین گره بعقد شاید رها کنند

رختی که میخری بستان زود ز آشنا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

معرفی ترانه‌های دیگر