ای شاهد قدسی، کِه کَشَد بند نقابت؟
وی مرغ بهشتی، که دهد دانه و آبت؟
خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز
کآغوشِ که شد منزل آسایش و خوابت؟
درویش نمیپرسی و ترسم که نباشد
اندیشهٔ آمرزش و پروای ثوابت
راه دل عشّاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رأی صوابت
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جَنابت
دور است سر آب از این بادیه، هش دار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت
تا در ره پیری به چه آیین رَوی ای دل
باری به غلط صرف شد ایّامِ شبابت
ای قصرِ دلافروز که منزلگهِ انسی
یا رب مَکُناد آفتِ ایّام، خرابت
حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد
صلحی کن و بازآ که خرابم ز عِتابت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای محبوب ِ بهشتی! چه کسی بند ِ روبند ِ تو را میکشد؟ و ای مرغ ِ بهشتی! چه کسی دانه و آب به تو میدهد؟ بند ِ نقاب کشیدن، نزدیک بودن و محرم بودن را نشان میدهد و دانه و آب دادن نیز نوعی همخانه بودن. از مخاطب ِ شعر ِ خود با لحنی شبیه ِ عتاب و آمیخته با حسادت پرسشی میکند. شاهد به معنایِ معشوق و محبوب و زیباروی آمدهاست. برخلاف ِ «قُدسی» که در ادبیات ِ کهن و بهویژه ادبیات ِ عرفانی، نوعی هالهیِ قداست و پاکی و الاهی با خود دارد، شاهد، عبارتی با بار ِ معنایی ِ زمینی و چهبسا مذموم دارد. با این برداشتها، این ترکیب ِ شاهد ِ قدسی، تناقضی هم در خود دارد. با نوعی دلهره آمیخته با حسادت، یا در گفت و گویی خیالی میان ِ خود و معشوق، یا مستقیم، مورد ِ خطاب قرار میدهد که چه کسی به تو نزدیک است و میتواند بند ِ نقاب ِ تو را بکشد و چهرهیِ بی روبند ِ تو را ببیند.
در این فکر ِ جگرسوز که آغوش ِ چه کسی منزل ِ آسایش و خواب ِ تو شده، خواب از دیدهیِ من رفتهاست. در آغوش ِ چه کسی میآسایی و به خواب میروی؟
حالی از تهیدست و درویش نمیپرسی! میترسم که توجه و بیمی از اینکه خدا تو را بیامرزد نداشته باشی و اعتنا و میلی به انجام ِ ثواب نداشته باشی! معروف است که پرسیدن ِ درویش، یا به فکر ِ نیازمندان و مستمندان بودن، ثوابی است که نیکوکار، پاداش ِ انجام ِ این کار ِ خوب و پسندیده را در آخرت از خدا خواهد گرفت. انگاری شاعر در این بیت خود را درویش گفته و انتظار دارد که همانطور که اغنیا و نیکوکاران، برای ثواب، حالی از فقرا و نیازمندان میپرسند و دستی از او میگیرند، یار، جویایِ احوال ِ او شود که ثواب دارد! و چون میبیند که یار چنین التفاتی به او ندارد، به طنز ِ آمیخته به طعنه میگوید بیم دارم که هیچ به فکر ِ آخرت ِ خود نباشی! و ترس و فکر و واهمهئی از بابت ِ آمرزش ِ حق نداری و انگار اعتنا و میل و رغبتی به انجام ِ کار ِ ثواب هم نداری!
آن چشم ِ خماری ِ تو، دل ِ عاشقان را دزدیدهاست، یا: آن چشم ِ خمار، نغمهئی باب ِ دل ِ عاشقان زدهاست. از این ناز و عشوه و وضعی که داری، مشخّص است که شراب ِ تو، مست است. «این شیوه»، شیوهیِ چشم ِ یار است که شرابی خوش نوشیدهاست و مست است و چنین راه ِ دل ِ عشاق میزند.
تیری که از غمزه بر دل ِ من زدی، خطا رفت. تا این بار ببینیم که اراده و عزم ِ درست ِ تو چه تدبیری خواهد اندیشید. تیری از غمزه، اگر غمزه در معنایِ مژه و در معنایِ برهم زدن ِ مژگان از ناز و کرشمه باشد، میتوان گفت تیری که یار از غمزه به دل ِ یار زده، تیر ِ مژگان و تیر ِ نگاه و کرشمه است که بر دل ِ یار زده. از غمزه خطا رفت را هم اگر به این شکل معنی کنیم که با ناز و غمزه زدی، به همین خاطر که دقیق نشانهگیری نکردی، خطا رفت و درست به هدف نخورد. و باید ببینیم که این بار که بهدرستی و با دقت و با رایِ صواب و قصد و عزم ِ راست و درست تیر بزنی، چه خواهد شد. اندیشه و رای و صواب نیز در تناسبی، معنایِ دیگری ایجاد میکنند. رای ِ صواب را حکم و اراده و میل ِ درست و راست در نظر بگیریم. و اندیشه را هم به معنایِ تدبیر و تفکر و هم به معنای بیم میشود در نظر گرفت. تا حکم ِ صواب ِ تو این بار چه فکری خواهد کرد.
هرچهقدر که ناله و فریاد کردم، تو نشنیدی. معلوم است و پیداست که درگاه و آستانهیِ قصری که در آن زندگی میکنی رفیع است. (که صدای من و ناله و فریاد ِ من به گوش ِ تو نمیرسد) حسی مثل ِ اختلاف ِ طبقاتی ِ امروز را به ذهن میآورد که ناله و فریاد ِ ضعفا به گوش ِ بلندمرتبهها نمیرسد. و همچنین این حس را از بیت میگیرم که شاعر به تضرّع یا گدایی یا عرض ِ نیاز و زاری به در ِ معشوق آمده و از آنجا سر و صدا و استغاثه کرده. اما معشوق صدایِ او را نشنیده و التفاتی نکرده. و شاعر به کنایه گفته پیداست و به نظر میرسد که جناب و آستانهیِ تو بسیار بلند است که صدای من را نشنیدی.
بسیار میباید راه بپیمایی تا به سر ِ آب برسی. مبادا غول ِ بیابان در میانهیِ راه تو را به سراب بفریبد. مخاطب ِ این هشدار، میتواند دل ِ خود ِ شاعر باشد نه مخاطب ِ شعر. و در بیت ِ بعدی نیز دل ِ خود را خطاب قرار داده.
حالا که دوران ِ جوانی ِ تو به غلط صرف شد. ببینیم در ره ِ پیری به چه طریق و روشی خواهی رفت. ره ِ پیری، مسیری را به ذهن ِ من میآورد که در پیری طی خواهد کرد. به آئینی رفتن یعنی به شیوه و سبکی زندگی کردن. به طعنه سخن میگوید: ببینیم زمان ِ پیری ِ خود را به چه آئین و طرز و روشی خواهی پیمود. حالا که ایّام ِ جوانی را به غلط و به نادرستی سپری کردی. حال مشخص نیست که منظور ِ شاعر از غلط چیست و آئین و روش کدام است! هم میتوان گفت که در جوانی نتوانستی اندوختهئی برای آخرت بیندوزی و در دوران ِ پیری جبران کن و به مذهب و آئینی برو که چنین اندوختهئی با خود ببری؛ هم میتوان برعکس ِ این را تلقی کرد. که در جوانی که نتوانستی به کام و آرزویِ دل برسی، ببینیم پیری چه میکنی!
ای قصر ِ دلافروز که خانهیِ امید و منزل ِ اُنس ِ مایی. از خدا میخواهم که آفت ِ ایّام، تو را خراب نکُنَد. به نظر ِ من، مخاطب ِ این بیت، همانا قصر و کاخ است. البته میتوان استعاره از معشوق یا یار هم در نظر گرفت. اما حسی که من میگیرم، نوعی دعایِ خیر برای قصر ِ شخص ِ بزرگی است که این قصر ِ دلافروز، منزلگاه ِ اُنس است. و منزلگَه ِ اُنس، هم میتواند اشاره به جایی باشد که عاشق و معشوق در آن موانست و دیدار و وصال داشتهاند؛ و هم میتواند اشاره به قصر و تالار و خانهیِ بزرگی باشد که عشاق و شاعران و اهل ِ دل را در آن، راهی بوده و در آن مجالس ِ انس، روزگاری خوش داشتهاند.
حافظ، آن غلامی نیست که از خواجه و ارباب ِ خود بگریزد و برود. من از خشم گرفتن ِ تو خراب ام. آشتی کن و برگرد. خواجه، سلطان و ارباب، گاهی بر بندگان ِ خود خشم میگیرد. در هر حال ِ حکم ِ او جاری و ساری است و جُرمی بر او نبود و بسته به کَرَم و عنایت و لطف ِ خواجه بود که بر بنده ببخشاید و مهربانی کند یا نه. گاهی غلامان از عتاب و خشم ِ اربابان ِ خود مینالیدند یا میگریختند، اما غلامانی با وجود ِ جور و جفا و خشم ِ خواجگان، همچنان به او وفادار میماندند
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
رندان همه در کوی مغان گشته خرابت
ای مغبچه شوخ چه مست است شرابت
لطف و کرمت تیر کشیدست به تنها
ارباب وفا جان دهد از ناز و عتابت
هستی تو پری زانکه درآیی بدل و جان
[...]
ای شاهد قدسی بگشا بند نقابت
ای مهدی هادی بنما ره به جنابت
خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز
کان بقعه کدامست که شد منزل خوابت
باید که شود صرف اسیران فراقت
[...]
از خنده چه آلوده شود لب بعتابت
زهر از شکرت میچکد و، آتش از آبت
از قتل من بیگنه، ای شوخ بپرهیز
کان نیست گناهی که نویسند ثوابت
حاجب ندهد راهم و خواهم که نهانی
[...]
ای آنکه بود جام پر از باده ی نابت
با مدعیان می نگرم مست و خرابت
هر گه که پیامی دهم این است جوابت
کآیم زره لطف شب هجر به خوابت
ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت
وی جام بلورین که خورد باده نابت
خواهم همه شب خلق به نالیدن شبگیر
از خواب برآرم که نبینند به خوابت
ای شمع که با شعله دل غرقه به اشکی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۹۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.