گنجور

 
حافظ

زهی خجسته زمانی که یار بازآید

به کامِ غمزدگان غمگُسار بازآید

به پیشِ خیلِ خیالش کشیدم اَبلقِ چشم

بدان امید که آن شهسوار بازآید

اگر نه در خمِ چوگان او رَوَد سَرِ من

ز سر نگویم و سر خود چه کار بازآید

مقیم بر سرِ راهش نشسته‌ام چون گرد

بدان هوس که بدین رهگذار بازآید

دلی که با سرِ زلفین او قراری داد

گمان مَبَر که بدان دل قرار بازآید

چه جورها که کشیدند بلبلان از دی

به بویِ آن که دگر نوبهار بازآید

ز نقش بندِ قضا هست امید آن حافظ

که همچو سرو به دستم نگار بازآید

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۳۵ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۲۳۵ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۲۳۵ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شرح صوتی غزل شمارهٔ ۲۳۵ به خوانش محمدرضا ضیاء
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
مولانا

ز شمس دین طرب نوبهار بازآید

نشاط بلبله و سبزه زار بازآید

کرانه کرد دلم از نبیذ و از ساقی

چو وصل او بگشاید کنار بازآید

کبوتر دل من در شکار باز پرید

[...]

حکیم نزاری

نشسته ام مترصّد که یار باز آید

قرارداد مگر به قرار بازآید

چو حلقۀ کمرش در میان کنم دستی

گر به وعدۀ بوس و کنار باز آید

مگر موافقِ بختم شود چو اخترِ سعد

[...]

فیض کاشانی

زهی خجسته زمانی که یار باز آید

به کام غمزدگان غمگسار باز آید

اگر فدای امام زمان نخواهد شد

ز سر چه گویم و سر خود چکار باز آید

به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه