آن که پامالِ جفا کرد چو خاکِ راهم
خاک میبوسم و عُذرِ قَدَمَش میخواهم
من نه آنم که ز جورِ تو بِنالم، حاشا
بندهٔ معتقد و چاکرِ دولتخواهم
بستهام در خَمِ گیسویِ تو امّیدِ دراز
آن مبادا که کُنَد دستِ طلب کوتاهم
ذَرّهٔ خاکم و در کویِ توام جای خوش است
ترسم ای دوست که بادی بِبَرَد ناگاهم
پیرِ میخانه سَحَر جامِ جهانبینم داد
و اندر آن آینه از حُسنِ تو کرد آگاهم
صوفیِ صومعهٔ عالَمِ قُدسَم لیکن
حالیا دیرِ مُغان است حوالتگاهم
با منِ راهنشین خیز و سوی میکده آی
تا در آن حلقه ببینی که چه صاحب جاهم
مست بگذشتی و از حافظت اندیشه نبود
آه اگر دامنِ حُسنِ تو بگیرد آهم
خوشم آمد که سحر خسروِ خاور میگفت
با همه پادشهی بندهٔ تورانشاهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات خود را نسبت به عشق و زیبایی بیان کرده است. او از مشکلات و ناملایمات روحی ناشی از عشق سخن میگوید و به نوعی عذرخواهی از معشوق میکند. شاعر تاکید میکند که با وجود دشواریها و جفاهایی که در عشق دیده، از گلایه و شکایت دور است و بیشتر به خدمت و بندگی عشق خود میپردازد. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و ابراز آمادگی میکند که همچنان در کنار او بماند. با دعوت به میکده، اشاره به لذت و زیباییهای عشق دارد و از حالتی مست و شاداب و بیخیالی لذت میبرد. در نهایت، ضمن ابراز تعلق خاطر، از وضع فعلی و درک زیباییها سخن میگوید.
هوش مصنوعی: کسی که مانند خاک راه من پایش را بر سرم گذاشت، من به او احترام میگذارم و از او به خاطر قدمهایش عذرخواهی میکنم.
هوش مصنوعی: من آن کسی نیستم که از ظلم تو شکایت کنم، هرگز نمیکنم؛ من فردی هستم که به خدمتی و وفاداری به تو اعتقاد دارم و خود را به تو میسپارم.
هوش مصنوعی: من در پیچ و خم موهای تو گرفتار و امید به درازای زندگیام را دارم، مبادا که درخواست من به نتیجه نرسد و دستم از طلب کوتاه بماند.
هوش مصنوعی: من تنها یک ذره خاک هستم و در کوی تو احساس آرامش و خوبی میکنم. اما از این میترسم که ناگهانی بادی بیاید و مرا از این جا ببرد.
هوش مصنوعی: پیرِ میخانه در صبح زود، به من جامی داد که جهان را به من نشان میدهد و در آن آینه، از زیبایی تو آگاه شدم.
هوش مصنوعی: من یک صوفی در عرصهٔ معنویت و تقدس هستم، اما در حال حاضر، محلی که به آن تعلق دارم، همان میخانهٔ مغان است.
هوش مصنوعی: با من که در مسیر نشستهام، بلند شو و به سمت میکده برویم تا در آنجا ببینی که چه کسی هستم و جایگاه من چیست.
هوش مصنوعی: تو به راحتی از کنار من رد شدی و به یاد تو نبودم. ای کاش اگر روزی به یاد من بیفتی، آن درد و آهی که از دلتنگی ایجاد میشود دامن زیبایی تو را بگیرد.
هوش مصنوعی: خوشحال شدم که صبحگاه، شاه خاور میگفت که با وجود همه مقامهایی که دارد، من خدمتگزار شاه توران هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دیرگاهی است پناهندۀ این درگاهم
بلکه عمریست که خاک ره این خرگاهم
گرچه در هر نفسی کالبدم می میرد
به امید تو بود زنده دل آگاهم
گاهی از ذوق لبت لاله صفت می شکفم
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.