گنجور

 
حافظ

گر من از سرزنشِ مدَّعیان اندیشم

شیوهٔ مستی و رندی نَرَوَد از پیشم

زهدِ رندانِ نوآموخته راهی به دِهیست

من که بدنامِ جهانم چه صلاح اندیشم؟

شاهِ شوریده‌سران خوان منِ بی‌سامان را

زان که در کم‌خِرَدی از همه عالم بیشم

بر جَبین نقش کُن از خونِ دلِ من خالی

تا بدانند که قربانِ تو کافِرکیشم

اعتقادی بِنُما و بِگُذَر بهرِ خدا

تا در این خرقه ندانی که چه نادَرویشم

شعر خونبارِ من ای باد، بِدان یار رسان

که ز مژگانِ سیَه، بر رگِ جان زد نیشم

من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس؟

حافظِ رازِ خود و عارفِ وقتِ خویشم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۳۴۱ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۳۴۱ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۴۱ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم

چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم؟

کاش بر من نرسیدی ستم عشق رخت

که فرو مانده به حال دل تنگ خویشم

دلبرا نازده در مار سر زلف تو دست

[...]

حکیم نزاری

ای امیدم به تو نومید مکن از خویشم

ناشکیبم ز تو بردار حجاب از پیشم

آرزومندی و بی صبری و مشتاقی و غم

کم نمی گردد و هر دم به تو مایل بیشم

روی شیرین نفسی بی مگسی نادیده

[...]

سیف فرغانی

آن توانگر بمعالی که منش درویشم

کنه وصفش نه چنانست که می اندیشم

گل من مایه زخاک (سر) کویش دارد

بگهر محتشمم گرچه بزر درویشم

من چو در دل ننشاندم به جز او چیزی را

[...]

ناصر بخارایی

من به شادی شده بیگانه و با خود خویشم

همت شاه‌وشان دارم اگر درویشم

دورم انداخت ز رویت به کمانِ ابرو

تُرک چشمت که بر آورد چو تیر از کیشم

عقرب زلف تو را چشمهٔ خورشید بلند

[...]

امیرعلیشیر نوایی

من که هردم ز فلک صد الم آید پیشم

غیر بیهوشی و مستی چه صلاح اندیشم؟

گر به زنار میان چست کنم عیب مدار

من که در خدمت آن قاتل کافرکیشم

نکند سود مرا کسوت درویشانه

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه