زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی
خط بر صحیفهٔ گل و گلزار میکشی
اشک حرمنشین نهانخانهٔ مرا
زان سوی هفتپرده به بازار میکشی
کاهل روی چو باد صبا را به بوی زلف
هر دم به قید سلسله در کار میکشی
هر دم به یاد آن لب میگون و چشم مست
از خلوتم به خانهٔ خمار میکشی
گفتی سر تو بستهٔ فتراک ما شود
سهل است اگر تو زحمت این بار میکشی
با چشم و ابروی تو چه تدبیر دل کنم؟
وه زین کمان که بر من بیمار میکشی
بازآ که چشم بد ز رخت دفع میکند
ای تازه گل که دامن از این خار میکشی
حافظ دگر چه میطلبی از نعیم دهر
می میخوری و طرهٔ دلدار میکشی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عمیق خود را نسبت به محبوب ابراز میکند. او به زیبایی محبوب اشاره میکند و میگوید که وجود او تأثیر زیادی بر روح و جانش دارد. شاعر از درد و اشکهای خود به خاطر نبود محبوب صحبت میکند و به یاد لحظات شیرین و زیبای آنها میافتد. او همچنین به تأثیر زیبایی محبوب بر زندگیاش و افکارش اشاره میکند و از غم و اندوه ناشی از دوری او میگوید. در نهایت، حافظ به تمایل خود برای نوشیدن می و همچنین آرزوی وصال دلدار اشاره میکند. در کل، شعر تمایل و عشق عمیق شاعر به محبوبش را منعکس میکند.
هوش مصنوعی: از این چهرهی زیبا که بر روی گلها میکشی، آثاری بر صفحات گل و باغ گلها به جا میگذاری.
هوش مصنوعی: اشکهای من که در حرم نشستهاند، به شکلی پنهان به سوی بیرون از هفت پرده میروند و مرا به میدان و بازار میآورند.
هوش مصنوعی: تنبل و بیهواس، به مانند نسیم صبح، هر لحظه با عطر زلفت به دام محبتت گرفتار میشوم.
هوش مصنوعی: هر لحظه به یاد آن لبان شیرین و چشمان مست مشغول میشوم و از تنهاییام به میخانه میروم.
هوش مصنوعی: تو گفتی که اگر سر تو به فتراک ما بسته شود، مشکلی نیست، فقط کافی است که برای این کار زحمت بکشید.
هوش مصنوعی: با نگاه و چهره زیبای تو چگونه میتوانم دل را تسخیر کنم؟ ای وای از این کمان که بر من تیر میزند و مرا دردمند میکند.
هوش مصنوعی: برگرد و با حضور زیبای خود، چشم زخم را از خود دور کن. ای گل تازه، تو که دامن خود را از این خارها میکشی.
هوش مصنوعی: حافظ، چه چیزی دیگر از خوشیهای دنیا میخواهی؟ تو که در حال نوشیدن شراب هستی و با زیبایی محبوب خود به سر میبری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شاها بکش قطار که شهوار میکشی
دامان ما گرفته به گلزار میکشی
قطار اشتران همه مستند و کف زنان
بویی ببردهاند که قطار میکشی
هر اشتری میانه زنجیر میگزد
[...]
بر گرد مه ز غالیه پرگار میکشی
بر طرف روز نقش شب تار میکشی
آن روز شد که راز نهان داشتم که باز
رازم چو روز بر سر بازار میکشی
زنار زلف آتش عشقت بلا شدند
[...]
چون شانه را به طره طرار می کشی
خط خطا به صفحه تاتار می کشی
بر دوش من گذار چه حمال گشته ای
کز مشک تر ز زلف همی بار می کشی
هر گه به راه بادگشائی گره ز زلف
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.