مرا به رندی و عشق، آن فضول عیب کُنَد
که اعتراض بر اسرارِ علمِ غیب کُنَد
کمالِ سِرِّ محبت ببین، نه نقصِ گناه
که هر که بیهنر اُفتَد، نظر به عیب کُنَد
ز عطرِ حورِ بهشت آن نَفَس برآید بوی
که خاکِ میکدهٔ ما عَبیر جِیب کُنَد
چنان زَنَد رَهِ اسلام غمزهٔ ساقی
که اجتناب ز صهبا، مگر صُهیب کُنَد
کلیدِ گنجِ سعادت قبولِ اهلِ دل است
مباد آن که در این نکته شَکُّ و رِیب کُنَد
شبانِ وادیِ اِیمن گَهی رسد به مراد
که چند سال به جان، خدمتِ شُعیب کند
ز دیده خون بِچکانَد فِسانهٔ حافظ
چو یادِ وقتِ زمانِ شَباب و شِیب کُنَد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مسائلی چون عشق، رندی و اسرار علم الهی میپردازد. او انتقاداتی را به کسانی میکند که به عیوب دیگران توجه میکنند، در حالی که باید به کمالات محبت نگاه کنند. شاعر همچنین به بوی عطر بهشتی و جاذبههای عشق اشاره دارد و میگوید که طریقت اسلامی چنان جذاب است که کسی نمیتواند از لذتهای آن پرهیز کند. او تأکید میکند که کلید سعادت، قبول اهل دل است و نباید در این امر تردید کرد. همچنین به بیان نقاط عطف در زندگی انسانها و یادآوری زمانهای جوانی و پیری میپردازد که باعث اشک ریختن حافظ میشود.
هوش مصنوعی: او دائم به من ایراد میگیرد که چرا در عشق و رندی هستم، در حالی که خود به رازهای ناشناخته و امور پنهان اعتراض میکند.
هوش مصنوعی: به عمق محبت توجه کن و به اشتباهات دیگران نپرداز. زیرا کسی که توانایی و هنری نداشته باشد، تنها به عیبجویی مشغول میشود.
هوش مصنوعی: بوی خوشی که از عطر حوریهای بهشتی به مشام میرسد، آنقدر دلانگیز است که زمین میکده ما را معطر میکند و عطر آن را در آغوش میکشد.
هوش مصنوعی: ساقی به گونهای با نگاهی شیطنتآمیز راهی را برای اسلام میگشاید که تنها با سختی میتوان از شراب دوری کرد، مگر اینکه کسی همچون صهیب به آسانی از آن گذر کند.
هوش مصنوعی: کلید درک و دستیابی به خوشبختی، پذیرش و شناخت افراد با دلهای پاک و صادق است. هرگز نباید در این موضوع تردید و شک کرد.
هوش مصنوعی: شبانی که در وادی ایمن زندگی میکند، گاه به آنچه میخواهد میرسد، اما باید سالها تلاش کند و به شعیب خدمت کند.
هوش مصنوعی: از چشمانش اشک میریزد و داستان حافظ را بازگو میکند، چون زمانی را به یاد میآورد که جوانی و سرزندگی داشت و اکنون در شُرُف پیری است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چنین که حسن تو عرض جمال غیب کند
خرد به دعوی عشق توام چه عیب کند
اگر نه پرده گشاید به خنده لعل لبت
که را مجال که ادراک سر غیب کند
به جیب چاک ازان پاکدل سزد چو کلیم
[...]
مرا به باده کشی کاش آنکه عیب کند
رود به میکده تا سیر سر غیب کند
جوان کند می گلرنگ پیر را چه عجب
از آنکه توبه ز می در زمان شیب کند
به محفلی که تو ساقی شوی نمی دانم
[...]
مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
که اعتراض بر اسرارِ علمِ غیب کند
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد
که چند سال به جان خدمتِ شعیب کند
کلید گنج سعادت قبول اهلِ دل است
[...]
مرا قلم سخن از غیب و علم غیب کند
کجاست آنکه در این نکته شک و ریب کند
چنان ز، خم بسبو کرده باده پیرمغان
که خاکروبی میخانه را صهیب کند
گذار باد بهار، ار، ز زلف جانان است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.