سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم
که من نسیم حیات از پیاله میجویم
عبوس زهد به وجه خمار ننشیند
مرید خرقهٔ دردیکشان خوشخویم
شدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوست
کشید در خم چوگان خویش چون گویم
گرم نه پیر مغان در به روی بگشاید
کدام در بزنم چاره از کجا جویم
مکن در این چمنم سرزنش به خودرویی
چنان که پرورشم میدهند میرویم
تو خانقاه و خرابات در میانه مبین
خدا گواه که هر جا که هست با اویم
غبار راه طلب کیمیای بهروزیست
غلام دولت آن خاک عنبرین بویم
ز شوق نرگس مست بلندبالایی
چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم
بیار می که به فتوی حافظ از دل پاک
غبار زرق به فیض قدح فروشویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به شادی و سرزندگی شاعری اشاره دارد که در جستجوی حیات و لذت از زندگی است. او بیان میکند که از زهد و کسالت دوری میکند و به دنبال زیباییها و عشق میگردد. شاعر به سرگشتگی و عاشقی خود نسبت به دوستش اشاره میکند و میگوید که در این مسیر، نیازی به ترس از سرزنش ندارد. او هر کجا که باشد با محبوبش است و به جستجوی خوشبختی و سعادت میپردازد. در نهایت، او از خواندن می و لذت بردن از زندگی با استناد به اشعار حافظ دعوت میکند.
هوش مصنوعی: خوشحالم و با صدای بلند اعلام میکنم که به دنبال جانی تازه و سرزندگی هستم.
هوش مصنوعی: زهد و خودداری ترشرو، بر چهرهی خماری نمینشیند؛ پیروانی که درد را تجربه کردهاند، خوشاخلاق و خوشرفتارند.
هوش مصنوعی: در حالتی از سرگشتگی و سردرگمی قرار گرفتم که ابروی محبوبم به گونهای در ذهنم نقش بسته است که نمیتوانم آن را به خوبی بیان کنم.
هوش مصنوعی: اگر پیر مغان در را به روی من باز نکند، نمیدانم به کدام در باید کوبید و راه حل را از کجا پیدا کنم.
هوش مصنوعی: در این گلزار، خود را ملامت نکن، زیرا همانطور که در حال رشد و پیشرفت هستیم، به آرامی به جلو میرویم.
هوش مصنوعی: در میانه خانقاه و جایگاه خراباتیان نباید فراموش کرد که خداوند بر هر چیزی شاهد است و من در هر مکان که باشم، همیشه با او هستم.
هوش مصنوعی: غبار راه جستجوی خوشبختی همانند طلا و گرانبهاست. من که خدمتگزار آن خاک خوشبو هستم.
هوش مصنوعی: از سر شوق و عشق به نرگس، قد بلند و زیبا به وجود آمدهام، مانند لالهای که در حال سر زدن به کنار جوی و در حال نوشیدن از آن است.
هوش مصنوعی: بیار می، زیرا به گفته حافظ، با دل پاک میتوانیم غبار دروغ و ظاهر فریبی را از روح خود پاک کنیم و به لذت واقعی شراب دست یابیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فضول گشتهام امروز جنگ میجویم
منوش نکته مستان که یاوه میگویم
تنا بسوز چو هیزم که از تو سیر شدم
دلا برو تو ز پیشم تو را نمیجویم
لگن نهاد خیالش به چشمه چشمم
[...]
من آن بدیع صفت را به ترک چون گویم
که دل ببرد به چوگان زلف چون گویم
گرم به هر سر مویی ملامتی بکنی
گمان مبر که تفاوت کند سر مویم
تعلقی است مرا با کمان ابروی او
[...]
کدام لطف که در شأن ما نکرد ایزد
به صد زبان نتوانم که شکر آن گویم
اگر نه در دل من یاد او بود شب و روز
ز دل نفور شدم دست ازو فرو شویم
به هرکه درنگرم لطف او همی بینم
[...]
شدم به باغ که کنج فراغتی جویم
غمت ز پرده دل خیمه زد به پهلویم
شدم چو آینه صافی ز شست و شوی سرشک
بدین بهانه چه باشد که بنگری سویم
اگر چه روی به رویم نمی نهی باری
[...]
ز بوستان تو عشق بلند می گویم
چو شبنم از گل روی تو دست می شویم
نمی توان دل مردم ربود و پس خم زد
سواد زلف ترا مو بموی می جویم
ز بس که تشنه بوی وفای نایابم
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.