گنجور

 
حافظ

زاهدِ خلوت‌نشین، دوش به مِی‌خانه شد

از سرِ پیمان بِرَفت، با سرِ پیمانه شد

صوفیِ مجلس که دی، جام و قدح می‌شکست

باز به یک جرعه می، عاقل و فرزانه شد

شاهدِ عهدِ شباب، آمده بودش به خواب

باز به پیرانه سر، عاشق و دیوانه شد

مُغْبَچه‌ای می‌گذشت، راه‌زنِ دین و دل

در پِیِ آن آشنا، از همه بی‌گانه شد

آتشِ رخسارِ گل، خرمنِ بلبل بسوخت

چهرهٔ خندانِ شمع، آفتِ پروانه شد

گریهٔ شام و سحر، شُکر که ضایع نگشت

قطرهٔ بارانِ ما، گوهرِ یک‌دانه شد

نرگسِ ساقی بِخوانْد، آیتِ افسون‌گری

حلقهٔ اورادِ ما، مجلسِ افسانه شد

منزلِ حافظ کنون، بارگهِ پادشاست

دل بَرِ دل‌دار رفت، جان بَرِ جانانه شد

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۷۰ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۱۷۰ به خوانش مهدی سروری
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۱۷۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۷۰ به خوانش سعدا مصلحی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حافظ

حافظ خلوت‌نشین دوش به میخانه شد

از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه