گنجور

 
حافظ

بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت

و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌هایِ زار داشت

گفتمش در عین وصل‌، این ناله و فریاد چیست؟

گفت ما را جلوهٔ معشوق در این کار داشت

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض

پادشاهی کامران بود، از گدایی عار داشت

در نمی‌گیرد نیاز و نازِ ما با حُسنِ دوست

خُرَّم آن کز نازنینان‌، بختِ برخوردار داشت

خیز تا بر کِلکِ آن نقاش‌، جان افشان کنیم

کـ‌این همه نقشِ عجب در گردشِ پرگار داشت

گر مریدِ راهِ عشقی فکرِ بدنامی مکن

شیخِ صنعان خرقه رهنِ خانهٔ خَمّار داشت

وقتِ آن شیرین قلندر خوش که در اَطوارِ سیر

ذکرِ تسبیحِ مَلَک در حلقهٔ زُنّار داشت

چشمِ حافظ زیرِ بامِ قصرِ آن حوری سرشت

شیوهٔ جَنّاتُ تَجری تَحتِهَا الاَنهار داشت

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۷۷ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۷۷ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۷۷ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۷۷ به خوانش پریسا جلیلی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شرح صوتی غزل شمارهٔ ۷۷ به خوانش محمدرضا ضیاء
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
حافظ

همین شعر » بیت ۱

بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت

و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌هایِ زار داشت

سلیم تهرانی

گفت حافظ، دید چون کلک و بیانم را سلیم

«بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت»

حافظ

همین شعر » بیت ۱

بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت

و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌هایِ زار داشت

بلند اقبال

گفتمش گواز زبان درفشان او بگفت

«بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت»

نظام قاری

بلبلی برگ گلی خوش‌رنگ در منقار داشت

واندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت

مرغ مدفونی گلی از شرب در منقار داشت

برگلستانی زکمخا نالهای زار داشت

گفتمش چون چرخ ابریشم فغان در وصل چیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نظام قاری
جامی

یار نازک دل که بی موجب ز من آزار داشت

عمری از تیغ تغافل خاطرم افگار داشت

داشتم بسیار درد و حسرت از آزار او

با من آزارش نمی دانم چرا بسیار داشت

دیده بخت من از نادیدن او تیره بود

[...]

کوهی

جانم از صبح ازل چون دیده بر دیدار داشت

تا ابد هم دل تمنای رخ دلدار داشت

یار باری دان دل و جان ابد را تا ازل

پادشاه لامکان چون از مکانها عار داشت

تا که هست از کفر و ایمان چشم کافر کیش او

[...]

سلیم تهرانی

بی تو امشب ساغر می، دیدهٔ خونبار داشت

مرغ نغمه سر به زیر بال موسیقار داشت

زهر از گوشم چکد چون شبنم از دامان گل

ناصح من در دهن گویا زبان مار داشت

هرکسی جوید خریدار متاع خویش را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلیم تهرانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه