گنجور

 
حافظ

روز وصلِ دوستداران یاد باد

یاد باد آن روزگاران، یاد باد

کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت

بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد

گر چه یاران فارِغَند از یادِ من

از من ایشان را هزاران یاد باد

مبتلا گشتم در این بند و بلا

کوشش آن حق‌گزاران یاد باد

گر چه صد رود است در چشمم مُدام

زنده رودِ باغ‌ِ کاران یاد باد

رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند

ای دریغا رازداران یاد باد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۰۳ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۱۰۳ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۱۰۳ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۱۰۳ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
غزل شمارهٔ ۱۰۳ به خوانش محمدرضاکاکائی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش