قسم به حشمت و جاه و جلالِ شاه شجاع
که نیست با کَسَم از بهرِ مال و جاه نزاع
شرابِ خانگیم بس مِیِ مُغانِه بیار
حریفِ باده رسید ای رفیقِ توبه وِداع
خدای را به مِیام شست و شویِ خِرقه کنید
که من نمیشِنَوَم بویِ خیر از این اوضاع
ببین که رقص کُنان میرود به نالهٔ چنگ
کسی که رُخصه نفرمودی اِسْتِماعِ سَماع
به عاشقان نظری کن به شُکرِ این نعمت
که من غلامِ مطیعم، تو پادشاهِ مُطاع
به فیضِ جرعهٔ جامِ تو تشنهایم، ولی
نمیکنیم دلیری نمیدهیم صُداع
جبین و چهرهٔ حافظ خدا جدا مَکُناد
ز خاکِ بارگه کبریایِ شاه شجاع
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نسیب و شکوه و عظمت شاه شجاع قسم میخورد و بیان میکند که نیازی به نزاع بر سر مال و مقام ندارد. شاعر از دوست میخواهد که شراب مغانه بیاورد و بادهنوشی را آغاز کند، چرا که او در این اوضاع خیر و خوشی نمیبیند. به نظر میرسد که رقص و ناله در حال وقوع است و او از عشق و بندگیاش نسبت به شاه سخن میگوید. حافظ از نعمت وجود شاه شجاع و جام میچشید و در عین حال تسلیم سرنوشت است و نمیخواهد بالای چهره خود را از یاری خدا جدا کند. در نهایت، او به قدرت و عظمت شاه شجاع اشاره میکند.
هوش مصنوعی: به عظمت و قدرت و شکوه شاه شجاع قسم میخورم که برای مال و مقام با هیچکس درگیر نیستم.
هوش مصنوعی: شراب خانگیام را بیاور؛ چون دوست و رفیق بادهنوش من به مهمانی آمده است و دیگر نیازی به توبه و خداحافظی نیست.
هوش مصنوعی: خداوند را با شراب، لباس روحانیام را شسته و تمیز کنید، زیرا من از این شرایط بوی خوبی احساس نمیکنم.
هوش مصنوعی: ببین که چگونه کسی که از احساساتش میرقصد، در حالی که به نالهی چنگ گوش میدهد، به خاطر این که تو اجازه نداشتی به شنیدن و درک این آهنگ بپردازی.
هوش مصنوعی: به عاشقان خود نگاهی بینداز و به خاطر این نعمت سپاسگزار باش که من به عنوان خدمتگزار و غلام تو، تو را به عنوان پادشاهی که مورد اطاعت است، میشناسم.
هوش مصنوعی: ما به خاطر نوشیدن یک جرعه از جام تو بسیار تشنهایم، اما جرات نمیکنیم و همچنین دل را به دردسر نمیاندازیم.
هوش مصنوعی: چهره و پیشانی حافظ را از خاک سرای بزرگی شاه شجاع جدا نکنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
سر ملوک جهان فخر دین تو آن شاهی
که ماه و مهر ز رای تو می برند شعاع
تویی که همت تو سر بدان فرو نارد
که با فلک بودش ملک کاینات مشاع
خدایگانا دانی که در ممالک تو
[...]
بسوز سینه رسند اهل دل بذوق سماع
که شمع سوخته دل را از آتشست شعاع
حدیث سوز درون از زبان نی بشنو
ولی چو شمع نباشد چه آگهی ز سماع
بچشم آهوی لیلی نظر کن مجنون
[...]
به فر دولت گیتی فروز شاه شجاع
که با کسم نبود بهر مال و جاه نزاع
بیار می که چه خورشید مشغل افروزد
رسد به کلبه درویش نیز فیض شعاع
صراحتی و حریفی خوشم زدنیا بس
[...]
سحر که صوفی صبح از نشیمن ابداع
فکند بر کتف کوه طیلسان شعاع
صفای کاسه می برفروخت بزم طرب
نوای نغمه نی برگرفت راه سماع
درآمد از درم آن مه گشاده و بسته
[...]
هنوز عارف و عامی نداشتند نزاع
که لای باده مقررر شد از برای صداع
مرید و مرشد و خادم تمام می دانند
که رند صومعه می می خورد به چنگ و سماع
غریب و عاشق و مستم خدا نگهدارد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.