گنجور

 
حافظ

بخت از دهانِ دوست نشانم نمی‌دهد

دولت خبر ز رازِ نهانم نمی‌دهد

از بهرِ بوسه‌ای ز لبش جان همی‌دهم

اینم همی‌سِتانَد و آنم نمی‌دهد

مُردم در این فِراق و در آن پرده راه نیست

یا هست و پرده دار نشانم نمی‌دهد

زلفش کشید بادِ صبا چرخِ سِفله بین

کانجا مجالِ بادِ وَزانَم نمی‌دهد

چندان که بر کنار چو پرگار می‌شدم

دوران چو نقطه رَه به میانم نمی‌دهد

شِکَّر به صبر دست دهد عاقبت ولی

بدعهدیِ زمانه زمانم نمی‌دهد

گفتم رَوَم به خواب و ببینم جمالِ دوست

حافظ ز آه و ناله امانم نمی‌دهد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۲۹ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۲۲۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۲۹ به خوانش سارنگ صیرفیان
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۲۲۹ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست

اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست

حافظ

همین شعر » بیت ۷

گفتم رَوَم به خواب و ببینم جمالِ دوست

حافظ ز آه و ناله امانم نمی‌دهد

امیرعلیشیر نوایی

دوران نشان ز بخت جوانم نمی‌دهد

جامی ز دست پیر مغانم نمی‌دهد

از هر که نوشداروی جان می‌کنم طلب

جز از شرابخانه نشانم نمی‌دهد

در هجر او که گریه شده در گلو گره

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرعلیشیر نوایی
صائب تبریزی

خالش خبر ز سر دهانم نمی‌دهد

زان راز سر به مهر نشانم نمی‌دهد

شد بسته راه خیر به نوعی که آن دهن

یک بوسه آشکار و نهانم نمی‌دهد

هرچند شد ز حلقه خط پای در رکاب

[...]

فیض کاشانی

بخت از قدوم دوست نشانم نمی‏‌دهد

دولت خبر ز راز نهانم نمی‌‏دهد

جان می‏‌دهم برای لقایش به صدق دل

اینم نمی‏‌ستاند و آنم نمی‌‏دهد

مردم ز اشتیاق در این پرده راه نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه