خوش آمد گُل وز آن خوشتر نباشد
که در دستت به جز ساغر نباشد
زمانِ خوشدلی دریاب و دُر یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و مِی خور در گلستان
که گُل تا هفتهٔ دیگر نباشد
ایا پُرلعل کرده جامِ زَرّین
ببخشا بر کسی کش زر نباشد
بیا ای شیخ و از خُمخانهٔ ما
شرابی خور که در کوثر نباشد
بشوی اوراق اگر همدرسِ مایی
که عِلمِ عشق در دفتر نباشد
ز من بنیوش و دل در شاهدی بند
که حُسنش بستهٔ زیور نباشد
شرابی بیخمارم بخش یا رب
که با وی هیچ دردِ سر نباشد
من از جان بندهٔ سلطان اویسم
اگر چه یادش از چاکر نباشد
به تاجِ عالم آرایش که خورشید
چنین زیبندهٔ افسر نباشد
کسی گیرد خطا بر نظمِ حافظ
که هیچش لطف در گوهر نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به استقبال از زیباییهای زندگی و لذتهای آن میپردازد. شاعر، حافظ، بر این باور است که باید از لحظات خوش زندگی استفاده کرد و از غمها و ناامیدیها فاصله گرفت. او به زیبایی گل و شراب اشاره میکند و میگوید که این لذتها موقتی هستند و نباید آنها را از دست داد. همچنین به عشق و زیبایی معشوق اشاره دارد و اهمیت درک و تجربه عشق را یادآوری میکند. حافظ با تأکید بر ناپایداری دنیا، دعوت به شاد زیستن و بهرهبرداری از شرافت و زیباییهای آسمانی میکند. در پایان، به ارزش شعری که زیبایی و لطف را در خود دارد اشاره کرده و بر اهمیت هنر و ادب تأکید میکند.
هوش مصنوعی: بهترین و زیباترین چیزی که میتواند در دستانت باشد، گلی است که به تو خوشآمد میگوید و هیچ چیز دیگری به غیر از آن ساغر در دست نداشته باشی.
هوش مصنوعی: لحظههای شاد و خوش را غنیمت بشمار و به اهمیت آنها پی ببر، زیرا در زندگی همیشه چیزهای ارزشمند یافت نمیشود.
هوش مصنوعی: فرصت را غنیمت بشمار و در این باغ گل، در کنار نوشیدنی لذت ببر، چون ممکن است تا هفتهٔ آینده دیگر گلی وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: آیا با جام زرین خود که پر از جواهرات است، به کسی ببخشید که حتی زر و طلا نیز ندارد؟
هوش مصنوعی: بیا ای شیخ و از میخانه ما شرابی بنوش که در بهشت هم پیدا نخواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر ورقهای کتاب را بشویی، چه فرقی میکند؟ زیرا علم عشق در هیچکجا نوشته نشده است.
بنیوش: بشنو.
هوش مصنوعی: ای خدا، به من شرابی بده که وقتی مینوشم، هیچ مشکلی و دردی نداشته باشم.
هوش مصنوعی: من تسلیم و خدمتگزار سلطانی هستم، هرچند او ممکن است مرا فراموش کرده باشد.
به تاج عالم آرایَش: به تاج عالمآراینده و جهانآرای او قسم.
گوهر: فصاحت || سرشت || نژاد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
حدیث عشق در دفتر نگنجد
حساب عشق در محشر نگنجد
همین شعر » بیت ۶
بشوی اوراق اگر همدرسِ مایی
که عِلمِ عشق در دفتر نباشد
اگر باشد در عالم ور نباشد
همه او باشد و دیگر نباشد
سگ ار چه بیفغان و شر نباشد
سگ ما چون سگ دیگر نباشد
شنو از مصطفی کو گفت دیوم
مسلمان شد دگر کافر نباشد
سگ اصحاب کهف و نفس پاکان
[...]
چنین سروِ روان دیگر نباشد
بر و بالا ازین خوش تر نباشد
چو تو سروی اگر آید در آغوش
کسی را این هوس در سر نباشد
که را باشد چنین ماهی که چون او
[...]
رهی بی بن که هیچش سر نباشد
هوایی بد کزان بدتر نباشد
خوش آمد گل وزین خوشتر نباشد
که در دستت به جز ساغر نباشد
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۳۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.