گنجور

 
حافظ

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی‌ست

حالِ هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی‌ست؟

مردم دیده ز لطفِ رخِ او در رخِ او

عکس خود دید، گمان برد که مشکین خالی‌ست

می‌چکد شیر هنوز از لبِ هم‌چون شکرش

گر چه در شیوه‌گری هر مژه‌اش قَتّالی‌ست

ای که انگشت‌نمایی به کرم در همه شهر

وه که در کارِ غریبان، عَجَبَت اِهمالی‌ست

بعد از اینم نَبُوَد شائبه در جوهرِ فرد

که دهانِ تو در این نکته خوش استدلالی‌ست

مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد

نیّتِ خیر مگردان که مبارک فالی‌ست

کوهِ اندوهِ فراقت به چه حالت بکِشد؟

حافظِ خسته که از ناله تنش چون نالی‌ست

 
 
 
غزل شمارهٔ ۶۸ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۶۸ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۶۸ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۶۸ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شرح صوتی غزل شمارهٔ ۶۸ به خوانش محمدرضا ضیاء
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
روح عطار
روح عطار

بوی شیر از لب همچون شکرت می‌آید

اثر شرم در آن نرگس فتّانت بود

حافظ

همین شعر » بیت ۳

می‌چکد شیر هنوز از لبِ هم‌چون شکرش

گر چه در شیوه‌گری هر مژه‌اش قَتّالی‌ست

در شرح صوتی استاد ضیا این بیت از «روح عطار» یا «عطار شیرازی» شاعر معاصر حافظ (زنده تا سال ۷۶۰ تا ۷۷۰ قمری) به نقل از آقای جاوید نقل شده است.

امیرعلیشیر نوایی

در دلم تیرگی از فرقت مشکین‌خالیست

که ازو هر نفسم آمده مشکل خالیست

مرغ دل کش نبود بال به سوی تو پرد

چه عجب از غم این دلشده فارغ بالیست

دود اندوه ملامت دل پر خون مرا

[...]

هلالی جغتایی

بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالیست

شب چنین، روز چنان، آه! چه مشکل حالیست!

هرگزت نیست بر احوال غریبان رحمی

ما غریبیم و تو بی رحم، غریب احوالیست!

گر فتد مردم چشمم برخت، روی مپوش

[...]

ادیب الممالک

نه دمکراسی داشته و نه سوسیالیست

دو گروهند ولی مقصدشان بس عالی‌ست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه