ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حالِ هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست؟
مردم دیده ز لطفِ رخِ او در رخِ او
عکس خود دید، گمان برد که مشکین خالیست
میچکد شیر هنوز از لبِ همچون شکرش
گر چه در شیوهگری هر مژهاش قَتّالیست
ای که انگشتنمایی به کرم در همه شهر
وه که در کارِ غریبان، عَجَبَت اِهمالیست
بعد از اینم نَبُوَد شائبه در جوهرِ فرد
که دهانِ تو در این نکته خوش استدلالیست
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیّتِ خیر مگردان که مبارک فالیست
کوهِ اندوهِ فراقت به چه حالت بکِشد؟
حافظِ خسته که از ناله تنش چون نالیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر درد و رنج جدایی را توصیف میکند و به احساس غم و اندوه ناشی از فراق معشوق اشاره دارد. او از زیبایی چهره معشوق و تأثیر آن بر دیگران سخن میگوید و میگوید که نگاه به او همچون مسکنی برای دردهاست. شاعر همچنین به اقدامات و اخلاق نیکو در جامعه اشاره میکند و تأکید میکند که هیچ شایبهای درباره خوبی و نیکنظری معشوق وجود ندارد. در انتها، او به امید دیدار معشوق اشاره میکند و از احساس خستگی و اندوه ناشی از جدایی سخن میگوید.
ماه من (دلبر من) فقط یک هفته است که رفته اما به چشمم سالی گذشت (معنای دوم: این ماه این هفته تمام شد و به نظرم رسید که این یک ماه یک سال طول کشید). تو چه میدانی که حال دوری از یار چه حالی است؟
رُخش چنان لطیف و زلال و پاک بود که مردمک دیده، تصویر خود را در آن دید و پنداشت که خالی مشکین و سیاه بر رخ او دیده است.
آنقدر بچه است که هنوز از دهنش شیر میچکد اگر چه به قدر یک قاتل حرفهای در کار دلبری حرفهای است.
ای که در کل شهر به بذل و بخشش مشهوری، چرا در حق غریبان کوتاهی میکنی؟
هرچه از «گوهر یگانه» شنیدم (شک داشتم) تا آنکه دهان تو را دیدم و پس از آن برایم تردیدی در وجود آن باقی نماند.
مژده دادند که میخواهی سری به ما بزنی. از این تصمیم خوبت پشیمان نشو که خوشیمن است.
هوش مصنوعی: روزگار سخت و غم انگیز جدایی تو، چه بر من خواهد گذشت؟ من که همچون نالهای ناتوان و خسته هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بوی شیر از لب همچون شکرت میآید
اثر شرم در آن نرگس فتّانت بود
همین شعر » بیت ۳
میچکد شیر هنوز از لبِ همچون شکرش
گر چه در شیوهگری هر مژهاش قَتّالیست
در شرح صوتی استاد ضیا این بیت از «روح عطار» یا «عطار شیرازی» شاعر معاصر حافظ (زنده تا سال ۷۶۰ تا ۷۷۰ قمری) به نقل از آقای جاوید نقل شده است.
در دلم تیرگی از فرقت مشکینخالیست
که ازو هر نفسم آمده مشکل خالیست
مرغ دل کش نبود بال به سوی تو پرد
چه عجب از غم این دلشده فارغ بالیست
دود اندوه ملامت دل پر خون مرا
[...]
بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالیست
شب چنین، روز چنان، آه! چه مشکل حالیست!
هرگزت نیست بر احوال غریبان رحمی
ما غریبیم و تو بی رحم، غریب احوالیست!
گر فتد مردم چشمم برخت، روی مپوش
[...]
نه دمکراسی داشته و نه سوسیالیست
دو گروهند ولی مقصدشان بس عالیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.