گنجور

 
حافظ

گر از این منزلِ ویران به سویِ خانه رَوَم

دگر آن جا که رَوَم عاقل و فرزانه رَوَم

زین سفر گر به سلامت به وطن باز رَسَم

نذر کردم که هم از راه به میخانه روم

تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک

به درِ صومعه با بَربَط و پیمانه روم

آشنایانِ رَهِ عشق گَرَم خون بخورند

ناکَسَم گر به شکایت سویِ بیگانه روم

بعد از این دستِ من و زلفِ چو زنجیرِ نگار

چند و چند از پِیِ کامِ دلِ دیوانه روم

گر ببینم خمِ ابروی چو محرابش باز

سجدهٔ شُکر کنم و از پِیِ شُکرانه روم

خُرَّم آن دَم که چو حافظ به تَوَلّای وزیر

سرخوش از میکده با دوست به کاشانه روم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۳۶۰ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۳۶۰ به خوانش م. کریمی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۶۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۶۰ به خوانش سارنگ صیرفیان
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیرعلیشیر نوایی

من که مخمور سحرگاه به میخانه روم

شام سرمست و غزل‌خوان سوی کاشانه روم

روز از ساغر می چون که ببندم پیمان

نا شده شب به سر ساغر و پیمانه روم

آشنایان خرابات مرا نشناسند

[...]

افسر کرمانی

وقت آن است که از خانه به میخانه روم

مست و مخمور و پراکنده و دیوانه روم

بر در بارگه پیر مغان مست و خراب

نروم، ور بروم عاقل و فرزانه روم

در دلم هست که روزی به بر مفتی شهر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه