در نمازم خَمِ ابرویِ تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
از من اکنون طمعِ صبر و دل و هوش مدار
کان تحمّل که تو دیدی همه بر باد آمد
باده صافی شد و مرغانِ چمن مست شدند
موسمِ عاشقی و کار به بنیاد آمد
بویِ بهبود ز اوضاعِ جهان میشنوم
شادی آورد گل و بادِ صبا شاد آمد
ای عروسِ هنر از بخت شکایت مَنِما
حجلهٔ حُسن بیارای که داماد آمد
دلفریبانِ نباتی همه زیور بستند
دلبرِ ماست که با حُسنِ خداداد آمد
زیرِ بارند درختان که تعلّق دارند
ای خوشا سرو که از بارِ غم آزاد آمد
مطرب از گفتهٔ حافظ غزلی نَغز بخوان
تا بگویم که ز عهدِ طربم یاد آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
این شعر به احساسات عاشقانه و زیباییهای طبیعت اشاره دارد. شاعر در نمازش به یاد خم ابروی معشوقش میافتد و این یادآوری تأثیری عمیق بر او میگذارد. شاعر مژده میدهد که بادههای خوشطعم و زیباییهای طبیعت نشان از فصل عاشقی دارند. شاعر شنیدن بوی خوب اوضاع جهان را خوشحالکننده میداند و از هنر معشوقش تمجید میکند. او به زیباییهای دلفریبان و طبیعت اشاره میکند و از زیبایی بیهمتای سرو تمجید میکند. در نهایت، شاعر از مطرب میخواهد که غزلی از حافظ بخواند تا یاد روزهای جوانی را زنده کند.
در حین نماز بودم که بهیاد ابروی زیبای تو افتادم؛ بهحالی افتادم که محراب و نمازگه به فغان و شکایت آمد.
از این پس، از من توقع عقل و شکیبایی نداشتهباش؛ آن آدم صبور و عاقل عوض شده و صبر او بر باد رفت!
باده، رسیده و صاف گشته و فصل نغمهسرایی بلبلان فرارسیدهاست؛ فصل عاشقی و کار درست و حسابی رسید.
خبرهای خوش بهگوش میرسد که اوضاع جهان بهتر خواهد شد؛ گل و بستان شاد گشتهاست و باد صبا، خوش و خرّم.
ای عروس زیبای فضل و هنر، از بخت بد شکایت مکن و حجله را نیکو آراسته کن زیرا که داماد آمد.
تمام مهرویان شیرین (یا گلهای بوستان) همگی زیور و زینت بستهاند؛ تنها دلبر و یار من است که زیبایی و حسن او خداداد است.
درختانی که میوه و تعلّقی دارند همه در زحمت هستند؛ سرو را میپسندم که از بار غم آزاد است.
ای مطرب! غزلی نو و تازه از حافظ بخوان؛ تا مرا بهیاد نشاط و روز خوش جوانی بیندازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
عشرت خسرو و شیرین سحرم یاد آید
کوه غم بر دلم از محنت فرهاد آمد
بانگ زنجیر نهادند لقب بی خبران
آهن از ناله مجنون چو به فریاد آمد
گر نه شمشاد گل اندام من از باغ گذشت
[...]
دوشم از سوز فنا با قد خم یاد آمد
شمع در گریه شد و چنگ به فریاد آمد
با همه سنگدلی رحم کنی گر دانی
کز غم هجر توام دوش چه بیداد آمد
رسم تاراج خرابی چو بدید ابر بهار
[...]
تا مرا در نظر آن حسن خداداد آمد
هر سر موی مرا نام خدا یاد آمد
چون دل از دامن صحرای جنون بردارم؟
که سرابم به نظر موج پریزاد آمد
در دل سخت تو بیرحم ندارد تأثیر
[...]
عشق سرکش، به فغان، زین دل ناشاد آمد
این سپندی ست کزو شعله به فریاد آمد
تهمت آلودهٔ عیشیم، که گلشن زادیم
پر و بالی نگشودیم که صیاد آمد
طفل خامیم و ستمکاری ایام ،به ما
[...]
ستم آخر شد و بیداد به بنیاد آمد
نوبت رحمت و فضل و کرم و داد آمد
خجل آن بنده که از بند تو آزادی جست
خرم آن صید که از قید تو آزاد آمد
در وفای تو زهی شکر که سر رفت بخاک
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.