منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز
چه شُکر گویَمَت ای کارسازِ بنده نواز
نیازمندِ بلا گو رخ از غبار مَشوی
که کیمیایِ مراد است، خاکِ کویِ نیاز
ز مشکلاتِ طریقت عِنان مَتاب ای دل
که مردِ راه نَیَندیشَد از نَشیب و فَراز
طهارت ار نه به خونِ جگر کُنَد عاشق
به قولِ مُفتیِ عشقش درست نیست نماز
در این مُقامِ مجازی به جز پیاله مگیر
در این سراچهٔ بازیچه، غیرِ عشق مَباز
به نیمْ بوسه دعایی بخر ز اهلِ دلی
که کِیدِ دشمنت از جان و جسم دارد باز
فِکَنْد زمزمهٔ عشق در حجاز و عراق
نوایِ بانگِ غزلهایِ حافظ از شیراز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تجربیات عاشقانه خود سخن میگوید و به اهمیت دیدار و محبت دوست اشاره میکند. او بر لذتی که از عشق و نیاز به محبوب میبرد تأکید دارد و بر این نکته تأکید میکند که نباید از مشکلات و دشواریها هراسید، زیرا عشق واقعی با سختیها عجین است. همچنین، شاعر عشق را برتر از هر چیز مادی خوانده و میفرماید که در این مسیر باید از هر چه غیر عشق است، دوری گزید. او به اهمیت عبادت و عشق اشاره کرده و توصیه میکند که از اهل دل طلب دعای خیر کنیم. در نهایت، نام حافظ را به عنوان نمایندهای از عشق و احساسات در شهر شیراز به میان میآورد.
هوش مصنوعی: من کسی هستم که برای دیدن دوست دوباره چشم گشودم. حالا نمیدانم چطور از تو، ای یاریدهنده و لطفکار، تشکر کنم.
هوش مصنوعی: اگر به سختی و مشکل نیاز داری، از غبار و مشکلات روی برمت نگردان. زیرا آن چیزی که تو به دنبالش هستی، همان خاکی است که در آن نیاز تو برآورده میشود.
هوش مصنوعی: ای دل، از دشواریهای راه معنوی ناامید نشو، چرا که کسی که در این سفر قدم میزند، به چالشها و ناملایمات فکر نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر پاکی و طهارت به خاطر خون دل نباشد، پس عاشق نمیتواند به گفتهی پیشوای عشق، نماز واقعی را به جا آورد.
هوش مصنوعی: در این مکان خیالی، فقط پیاله را بگیر و در این جا که پر از ترفند و فریب است، جز عشق به سراغ چیز دیگری نرو.
هوش مصنوعی: با یک نیمبوسه میتوانی دعایی بگیری از اهل دل که به واسطه آن میتوانی از آسیبهای دشمنت و بلایای او در امان بمانی.
هوش مصنوعی: عشق در سرزمینهای حجاز و عراق به گوش میرسد و صدای غزلهای حافظ از شیراز به گوش میافتد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مرا که دیده به دیدار دوست برکردم
حلال نیست که بر هم نهم به تیر از دوست
همین شعر » بیت ۱
منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز
چه شُکر گویَمَت ای کارسازِ بنده نواز
زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز
زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز
اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوند
فدای دست قلم باد دست چنگ نواز
تویی، که جور و بخیلی به تو گرفت نشیب
[...]
اگر چه دیده افعی بخاصیت بجهد
بدانگهی که زمرد بدو بری بفراز
من این ندیدم، دیدم که خواجه دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز
اگر دو دیده افعی بهخاصیت بکند
بدانگهی که زمرد بدو برند فراز،
من این ندیدم و دیدم که میر دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز.
بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز
در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز
درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ
شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز
سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب
[...]
چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز
رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز
شبی که آز برآرد کنم به همت روز
دری که چرخ ببندد کنم به دانش باز
اگر ندارم گردون نگویدم که بدار
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.